۲۷ دی ۱۳۹۶

گفتگو با یکی از بستگان سارو قهرمانی، قربانی کهریزک سنندج

- محمدرضا آرین، سرهنگ بازنشسته نیروهای انتظامی و شوهرخاله سارو قهرمانی، در گفتگو با کیهان لندن انگشت بر تناقضات در اظهارات مقامات در مورد قتل این جوان سنندجی می‌گذارد.
- محمد قهرمانی، پدر سارو را در روزی که مجلس ترحیم او در خانه برگزار می‌شد به اداره اطلاعات بردند تا در مقابل دوربین بر دروغ‌های فرماندار صحه بگذارد.
- بهاره رهنما که با مادر سارو قهرمانی، که مدتی در رستوران او کار کرده بود، ابراز همدردی کرده، از سوی فرمانداری سنندج تهدید شده است.

کیهان لندن، احمد رأفت – سارو قهرمانی، جوان ۲۴ ساله سنندجی، یکی از قربانیان کهریزک‌هایی است که این بار نه تنها در تهران، بلکه در شهرهای مختلف ایران، پیکر جوانانی را که در اعتراض‌ها بازداشت شده‌اند، تحویل خانواده‌هایشان می‌دهند.
سارو قهرمانی
محمد‌ابراهیم زارعی، فرمانده سنندج مدعی است که سارو در یک درگیری مسلحانه کشته شده است و کشته شدن وی ربطی به ناآرامی‌ها در این شهر ندارد. ناآرامی‌هایی که در آنها به گفته فرماندار سنندج «با کمک و همکاری خوب مردم به هیچ فردی آسیب نرسید». البته فرماندار هم که می‌داند کسی حرف‌های او را باور نمی‌کند، پدر سارو، محمد قهرمانی، را با تهدید مقابل دوربین نیز می‌نشاند تا دروغ‌هایش را تائید کند.
دروغ‌های فرماندار
آگهی سوگواری سارو قهرمانی
محمد‌رضا آرین، سرهنگ بازنشسته نیروهای انتظامی، شوهرخاله سارو قهرمانی، در گفتگو با کیهان لندن، داستان دیگری را بیان می‌کند: «فرماندار سنندج صحبت از تهدید فرد یا افرادی با اسلحه، توسط سارو می‌کند.
این اتفاق، به گفته محمد‌ابراهیم زارعی، مربوط به ۴ دی می‌شود. سارو تا غروب ۱۳ دی آزاد بود و همه او را دیده‌اند. اگر کسی شکایتی علیه او مطرح کرده بود، بدون شک در روزهای بعد مامورین انتظامی برای جلب‌ او یا حداقل احضارش می‌بایستی به محل زندگی سارو مراجعه می‌کردند، ولی اتفاقی نیفتاد و هرگز ماموری به خانه پدر سارو تا آن روز مراجعه نکرده بود».
البته فرماندار بعدا صحبت از درگیری مسلحانه در نزدیکی ترمینال سنندج کرد. درگیری‌ای که، به گفته‌ی وی، سارو در جریان آن کشته شد.
محمدرضا آرین شوهرخاله سارو
شوهرخاله این جوان سنندجی، که خود سرهنگ بازنشسته نیروهای انتظامی است، در اشاره به صحبت های جدید فرماندار سنندج می‌گوید: «چگونه است که در نقطه مرزی صفر در نزدیکی پیرانشهر یک درگیری مسلحانه صورت می‌گیرد و تمام ایران باخبر می‌شود و در تمام رسانه‌های داخل و خارج انعکاس پیدا می‌کند، ولی از یک درگیری مسلحانه در قلب شهر سنندج، آن هم در نزدیکی ترمینال این شهر، کسی با خبر نمی‌شود تا زمانی که روز‌ها بعد فرماندار در مورد آن صحبت ‌کند؟!»
جنایتی در هاله‌ی ابهام
محمد‌رضا آرین در ادامه می‌افزاید: «آقای فرماندار حتی اشاره نمی‌کند که این درگیری با چه کسی بوده است، با نیروهای انتظامی؟ با مامورین اطلاعات؟ با پاسداران یا با پیشمرگه‌های مسلمان؟! در گذشته همیشه صحبت از هر دو طرف درگیری کرده‌اند. مشخص است که این سناریو را بعد از قتل سارو زیر شکنجه برای توجیه نوشته‌اند».
محمدرضا آرین شوهرخاله سارو قهرمانی
محمدرضا آرین در ادامه گفتگو با کیهان لندن می‌گوید «اگر سارو و یک جوان دیگر، که کیانوش زند نام دارد، در درگیری مسلحانه کشته شده‌اند، چرا پدر و مادرش وقتی برای شناسایی جسد به سردخانه پزشکی قانونی برده شدند، آثار جرح و ضرب بر بدن جگرگوشه‌شان دیدند، ولی اثری از زخم ناشی از تیراندازی ندیدند؟! چرا جسد سارو را پس از شناسایی به خانواده تحویل ندادند و پدر و مادرش را روز بعد به بهشت محمدی بردند تا سر گوری که معلوم نیست جسد سارو در آن دفن شده باشد یا نه، برای فرزند‌شان گریه و زاری کنند؟»
پرسش‌ها و ابهامات در مورد مرگ سارو قهرمانی یکی و دوتا نیستند. شوهرخاله این جوان می‌گوید: «اگر سارو در غروب ۱۳ دی در درگیری مسلحانه کشته شده است، چرا ۱۱ روز بعد به خانواده‌اش اطلاع داده‌اند؟ آیا در این یازده روز می‌خواستند از یک جنازه بازجویی کنند؟!» محمد‌رضا آرین به اتهام عضویت سارو در حزب کومله کردستان ایران، که از سوی فرماندار سنندج و منابع اطلاعاتی مطرح شده است  و پدرش نیز در مصاحبه اجباری این ادعا را تائید می‌کند، اشاره کرده و می‌گوید:«در نوجوانی سارو به گروه‌های کردی که در آ‌‌ن‌سوی مرز حضور دارند تمایل پیدا کرده بود. ۱۷ سال داشت که در همین رابطه دستگیر شد و دادگاه او را به ۵ سال حبس محکوم کرد. پس از دو سال با تعهد و وثیقه آزاد شد و پس از چندی در جستجوی کار به تهران رفت، چون در سنندج به خاطر همین محکومیت نتوانسته بود شغلی پیدا کند».
تهدید بهاره رهنما
توییت بهاره رهنما
در تهران سارو مدتی به عنوان پیک در رستورانی که متعلق به بهاره رهنما، بازیگر سینما، است مشغول به کار بود. بهاره رهنما در متنی که پس از اطلاع از کشته شدن سارو در توییتر، همرا با عکسی در کنار این جوان منتشر کرده، می‌نویسد: «چندگاهی تو رستوران ما کار می‌کرد و پیک موتوری بود. بسیار آروم و محجوب بود و اغلب نگران مادرش، گاهی در مورد مادرش با من حرف می‌زد، امروز دیدم و شنیدم که در درگیری‌های اخیر کشته شده و به تازگی جنازه‌اش تحویل خانواده‌اش داده شده، و عمیقا به مادرش و خانواده‌اش تسلیت می‌گم».
در پیامد این توییت، از فرمانداری سنندج با این هنرپیشه تماس می‌گیرند و او را ضمنی تهدید می‌کنند. تهدیدی که بهاره رهنما خبر آن را نیز در توییتر منتشر ساخته است. محمد‌رضا آرین می‌گوید: «سارو در تهران به دنبال کار و زندگی‌اش بود و دیگر رابطه‌ای با احزاب کرد نداشت، در یک آژانس کار می‌کرد، به تازگی با دختری به نام زینب نامزد کرده بود و قصد ازدواج داشت». احتمالا در همین رابطه نیز سارو چند روزی قبل از آغاز اعتراض‌ها به سنندج برای دیدن خانواده سفر کرده بود. محمدرضا آرین می‌گوید «بعید نمی‌دانم سارو در حرکت‌های اعتراضی مانند هزاران جوان دیگر شرکت کرده باشد. در آن روزها ساروها در کف خیابان بودند، جوانانی که بیکارند و هر گونه امیدی به آینده‌ای بهتر را از دست داده‌اند».
باز هم اعتراف تلویزیونی
در روزی که دوستان و بستگان سارو در منزل پدر وی جمع شده بودند، چون در مسجد محل اجازه برگزاری مراسم سوگواری را نداده بودند، محمد قهرمانی را دو بار به اداره اصلاعات سنندج بردند. محمدرضا آرین می‌افزاید: «در آنجا محمد قهرمانی را با تهدید و زور در مقابل دوربین نشاندند و مجبور کردند متنی را که به کردی آماده کرده بودند بخواند و بر دروغ‌هایشان صحه بگذارد». در فیلم به خوبی دیده می‌شود که محمد قهرمانی از روی اجبار صحبت می‌کند و مرتب به کسانی‌که در پشت دوربین قرار دارند نگاه می‌کند.
شوهرخاله سارو می‌گوید «در مراسمی که در خانه محمد قهرمانی برگزار شد، مامورین لباس‌شخصی زن و مرد حضور داشتند و حتی اجازه نمی‌دادند کسی با صدای بلند ضجه و ناله کند و در راس ساعت پنج بعد از ظهر هم ختم مراسم را اعلام کردند و حتی به بستگان نزدیک هم اجازه ماندن ندادند. مادر بزرگ سارو که مادر همسر من است و پیرزنی بیمار است که در حسن‌آباد در ۵ کیلومتری سنندج زندگی می‌کند، از خانه دخترش به زور بیرون کردند و اجازه ندادند برای نوه‌اش عزاداری کند».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر