خبرگزاریها گزارش میدهند بر اساس آماری که مؤسسات حمایت از زنان و سازمانهای غیردولتی منتشر کردهاند در آرژانتین هر ۳۰ ساعت یک زن کشته میشود. از اول فوریه ۲۰۱۵ تا ۳۱ مه ۲۰۱۶ تعداد ۲۷۵ زن کشته شدهاند.
نداشتن درآمد مستقل و امکانات اجتماعی و حقوقی روی دیگر خشونت علیه زنان است. حال اگر تبعیضات دیگر را بر آن بیفزاییم، مثلا اینکه تحولات مثبت و بهبود شرایط زندگی عمدتا در انحصار مردان جوان سفیدپوست است، آنوقت دامنهی این خشونت و تبعیض بیشتر مشخص میشود.
زنان تنها بخش اصلی جمعیت هستند که در برنامهریزی شهری بهکلی فراموش میشوند. نویسندهای به نام «ساسکیاساسن» در سال ۲۰۱۶ در مقالهای چنین نوشت: «برنامهریزی شهری در زمینهی جنسیت بیطرف نیست. با آنکه از سالیان قبل پژوهشهایی دربارهی سیستم شهرسازی که متناسب با نیازهای زنان نیست پیگیری میشود ولی فکر پاسخگویی به این نیاز، ده سالی بیشتر نیست که مطرح شده است. از آن زمان تعداد بسیاری از شهرها در برنامههای شهرسازی خود این بیعدالتی و نقص بزرگ را در نظر گرفتند.»
پژوهشها و تدوین فرضیات از این پس متوجه شهرهایی است که در آن پاسخهایی به این کمبود و موضع تبعیضی که در شهرها نسبت به زنان وجود دارد مورد توجه قرار گرفته است.
در اینجا جنسیت (جنس) به معنای اختلافات بین زن و مرد است ولی جامعه تنها بر اساس این دوگانگی تعریف نمیشود بلکه شامل جمعیتی است که در آن جوانان، سالخوردگان، اقلیتهای بومی و بسیاری گروههای دیگر وجود دارند.
با تمام این احوال، زندگی بسیاری از زنان با مردان تفاوت دارد. زنان ناگزیرند الزامات خانوادگی و کار را با هم تلفیق کنند و در نتیجه زمان و مکان آنان متفاوت از مردان میشود. در طول روز فضاهای عمومی بیشتر به وسیله زنان اشغال میشود؛ زنانی که در پارکها در کنار کودکان، معلولین و سالخوردگان و ناتوانها وقت صرف میکنند. با این احوال، این فضاها در برای مردان طرح شده و درنظر گرفته شده است. تحولات شهری و برنامهریزیهای شهری بهخصوص در زمان معاصر برای یک شهروند الگو، یعنی مرد جوان سفیدپوست و فعال، طراحی شده است. میلیونها زن و دختر این فضای الگو را احساس میکنند و آن را مانند واقعیتی انکارناپذیر و طبیعی پذیرفتهاند.
تنها در چند سال اخیر است که موضوع پدرسالاری در عرصههای مختلف زندگی اجتماعی مطرح شده و میتوان در مواردی گریبان خود را از آن رها ساخت.برای نمونه وجود یک چراغ ساده در کوچهها میتواند خشونت نسبت به زنان را کاهش دهد.
این آگاهی و خودآگاهی بر وضعیت زنان موجب شماری اقدامات مفید در سراسر جهان شد. برنامه «زن در امنیت» که بهصورت مبارزهای از سوی یک سازمان غیردولتی در یکی از شهرهای برزیل آغاز شد موجب گشت که مقامات استانداری و شهرداری محل به تازگی پیشنهادی در زمینهی سیاستهای عمومی ارائه دهند که هدف آن تأمین بهبود امنیت زنان در فضای شهری است.
بین تدابیر مختلف در این برنامه به منظور توسعهی تأمین امنیت زنان، دادگاههای مخصوصی که هدف و وظیفهی آنها فقط رسیدگی به مشکلات زندگی زنان است تشکیل شده؛ آموزش پلیس مورد توجه مخصوص قرار گرفته؛ وضع وسایل نقلیه همگانی بهبود یافته؛ برای تأمین نور و چراغهای شهر سرمایهگذاری بیشتری شده و برای تدریس خودداری از آزار زنان در کوچه و خیابان، آموزگاران جدیدی در نظر گرفته شده است.
انکار کار و فعالیت زنان
اگر ما واقعاً بخواهیم به سوی پیشرفت اجتماعی برویم، در شناسایی شهر و سیاستهای عمومی احتمالی آن، باید نقطه نظر زنان در برنامهریزی شهری و بخصوص توجه به زمان و فضا را در نظر بگیریم.
از جانب دیگر، مسئولیتهای خانوادگی زنان در چارچوب حرفهای آنان و همچنین سهم آنها در جامعه و تولیدات اقتصادی آنان به حساب نیامده و به رسمیت شناخته نشده است. یک بانوی استاد علوم اجتماعی میگوید: «ما باید بپذیریم که کاپیتالیسم در پوشش نگاهداشتن ما زنان بسیار اثر داشته است؛ این دیگر شاهکار است که با انکار کردن کارهای زنان و به تلاش آنان جنبهی عاطفی میدهند.»
پژوهشها و تجزیه و تحلیلهای مربوط به فعالیتهای بدون مزد زنان در کشورهای مختلف بین ۲۰ تا ۳۰ درصد تولید ناخالص ملی است.
با افزایش سطح زندگی، نقش زنان درامور مختلف اهمیت بیشتری یافته است. با تمام این احوال، هنوز تفاوت زن و مرد از دید اجتماع امروز وجود دارد. امروز هم زنان بیشتر از مردان باید دنبال کار و شغل بگردند. این وضع نامطلوب حتی در مورد زنانی که تخصصهای ویژه دارند و تحصیلات عالیه کردهاند نیز حاکم است.
تناقضات در مورد زندگی اجتماعی زنان واقعاً شگفتانگیز است. هرچه زنان بیشتر کار میکنند فقیرتر و درماندهتر میشوند. مثلا درآمریکای لاتین و جزایر کارائیب بین سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۱۲ شرکت زنان در بازار کار ۲۱درصد افزایش یافته که شامل صدمیلیون زن میشود.
در این مدت کشورهای این منطقه از نظر اقتصادی رشد قابل ملاحظهای پیدا کرده و فقر و درماندگی کمتر شده است ولی زنان کمتر از این پیشرفتها بهره بردهاند. در سال ۲۰۰۲ در برابر ۱۰۰مرد مرفه ۱۰۹ زن فقیر وجود داشته و این رقم در سال ۲۰۱۲ به ۱۱۸ زن در مقایسه با ۱۰۰ مرد شده است. چنین وضعی منحصر به کشورهای آمریکای لاتین نیست. در سایر نقاط جهان نیز وضع بهتر از این نیست.
این نکته نیز ناگفته نماند که زنان در کشورهای آمریکای لاتین ۷۱درصد از خدمتکاران را تشکیل میدهند. زنان خدمتکار و نادار بیشتر زاد و ولد میکنند و در نتیجه بار سنگین زندگی را نیز باید بر دوش بکشند. در حالی که فرزندآوری در کشورهایی که وضع اقتصادی زنان بهتر است کمتر است. یادآوری میشود که در کشورهای آمریکای لاتین کارهای سخت و کم درآمد کشور را یا ساکنان بومی آنها یا سیاه پوستان به عهده دارند.
مشابه وضع زنان در آمریکای لاتین در دیگر نقاط جهان نیز دیده میشود؛ مثلا در هند خدمتکاری در منازل و نظیر آن به عهدهی ۵/۲۳ میلیون نفر است که بیشتر آنها زن هستند. جالب است که در کشوری مانند هند که در دو دهه گذشته به پیشرفتهای مهم اقتصادی نائل شده وضع خدمتکاری در منازل و تعداد زنانی که در آن کشور به این کار اشتغال دارند تغییری نکرده است.
در هر صورت باید دانست با تمام تلاشها و اقداماتی که در کشورهای جهان برای حفظ مقام زن در اجتماع به عمل آمده است زنان موفق در شهرها امنیت ندارند. البته آن گروه از زنانی که زندگی مرفهی دارند و اتومبیل و خدمتکار در اختیارشان هست امنیت نسبی دارند زیرا اگر از مواهبی که دارند استفاده نکنند مانند دیگر زنان در شهرها امنیت کامل و کافی ندارند. بر اساس آمارهایی که در این زمینه جمعآوری شده بین ۳۰ تا ۹۰درصد زنان به نسبت موقعیت سیاسی و اقتصادی کشورشان در شهرها امنیت ندارند.
نبود امنیت برای اکثر زنان در تمام کشورهای جهان، آنان را از بدیهیترین ومهمترین حق آنان که آزادی و امنیت است، محروم میکند و این امر نقض آشکار اعلامیه جهانی حقوق بشر است و جای آن دارد که تدبیری برای این مشکل پیدا شود.
*منبع: The Conversation
*ترجمه از کیهان لندن
*ترجمه از کیهان لندن
تارنمای کیهان لندن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر