می گویند
یا می نویسند
تو اول بگو با کیان زیستی
که تا من بگویم که تو کیستی
در خبرها خواندم که یک تروریست ِ اسلام ِ ناب محمدی از جنس مذهب خرافی ِ شیعه ی اثناعشری، تراواشات ِ ذهن بیمارش را تحت عنوان ِ نامه ی سرگشاده، خطاب به شاهزاده رضا پهلوی، افاضه کردند، و مُهملاتی را بافتند که فکر می کنم، نیازی به هیچ پاسخگویی ندارد.
زیرا این فرد تروریست و مجنون ِ خاتمی جنایتکار و ضد ایران و ایرانی، در حد و قامتی نیست که بخواهم قلم خودم را با مهملاتش بیالایم.
بنابراین، فقط برای روشن کردن ذهن های جوان ملت ایران، فقط لازم می بینم به چند نکته از نامه اش بپردازم و قضاوت را در این باره به وجدان های بیدار و خرد ِ هوشیار ِ ایرانی واگذارم.
این فرد تروریست و مجنون خاتمی ِ جنایتکار، در همان آغاز نامه اش، مثل همه ی جانیان اسلام سیاسی، مظلوم نمایی پیشه می کند و می گوید:
چهار و سال در نظام پادشاهی زندان بوده است
می پرسیم که چرا زندان رفته ای و یا چرا زندان بوده ای؟
حتمن پاسخ می دهد به دلایل سیاسی زندان بوده ام
می گویم این حرف و پاسخ، چرت و فرار از عملکرد تروریستی تان است
و چرا من و امثال من که از تو بزرگتر هم بودیم و فعالیت ورزشی و اجتماعی هم داشتیم، زندانی نشدیم؟
تازه تو می گویی هفده سالت بود که زندان رفته ای
پاسخ می دهیم، حتمن با گروه های ترویستی هئیت موتلفه، فدائیان اسلام و یا نه حزب ملل مسلمان و مجاهدین خلق تروریستی و ضد ایرانی، همبسته و پیوسته بودی
می گویی نه؟
می گوییم زندگی نامه ی سراسر جنایت و خیانت خودت را بخوان که نوشته است:
" و از سن پانزده سالگی در گروهی چریکی که خود تشکیل داده بودی، به فعالیت سیاسی و مخفی پرداختی. در سن هفده سالگی در جریان عملیات خلع سلاح یک پلیس، در حین فرار تیر می خوری و دستگیر می شوی."
خب تا اینجا معلوم می شود، تو با گروه های تروریستی همکاری می کردی و از طریق آنها به بازی گرفته شدی
بنابراین- تو- با حمله به پلیس ِ امنیت اجتماعی و خلع سلاح او،دستگیر شدی که باید هم دستگیر می شدی
وگرنه، سازمان امنیت بیکار نبود امثال تو را بی دلیل بگیرد و بعد به تو تفهیم اتهام کند، که مبادا با به خطر انداختن زندگی دیگران، زندگی خودت را به خطر بیاندازی که هیچ، امنیت جامعه را هم بر هم بزنی
تازه باید از سازمان امنیت و نظام پادشاهی گذشته، سپاسگزار باشی که تو را به موقع دستگیر کرد و زندگی را دوباره به تو برگرداند
وگرنه باید در یکی از خیابانها تهران، با کشتن پاسبان یا افسری دیگر، که حافظان امنیت اجتماعی بودند، جانت را تلف می کردی و امروز استخوانت هم پوکیده می شد
حتمن می گویی چرا سپاسگزار؟
پاسخ می دهیم، عجله نکن
حتمن دلیلی داریم
می دانیم که تو زهره مدیر شانه چی، اسمش را شنیدی
اگر هم نشنیدی، آدرس می دهیم تا او را بشناسی
زهره مدیر شانه چی، دختر ِ بازاری معروف و مجنون ِ بی چون چرای اسلام سیاسی از طایفه ی به اصطلاح ملی-مذهبی، محمد مدیر شانه چی در نظام گذشته است
روزی زهره را درحلقه ی به اصطلاح مطالعاتی ِ مرتبط با تروریست های چریکهای فدایی دستگیر می کنند تا اتهام دستگیری اش را به او تفهیم کنند
در همین فاصله، پدرش دست بسوی این مقام و آن مقام دراز می کند که دخترش بی گناه است
سازمان امنیت کشور به پدر زهره می گوید که او با گروه های تروریستی همکاری می کند
اما پدر زهره می گوید نه دخترم بی گناه است
سازمان امنیت برای درس عبرت دادن به پدر زهره، زهره را آزاد می کند
اما چند ماه بعد در اردیبهشت سال 55، در درگیری تروریستی شان با مقام های امنیتی در یک خانه ی تیمی در رشت، تحت رهبری ِ سر تروریست ِ خانه ی تیمی، بهروز ارمغانی، کشته می شود
آری
این نمونه را گفتم تا اگر وجدانی در تو مانده است، باید زانوی ادب در پیشگاه ملت ایران بر زمین بسایی و از گذشته ناشاد و جنایتکارانه و دروغ زنی ات، پوزش بخواهی
افاضه کردی که شکنجه شدی
پاسخ می دهیم
با استناد به گفته های اکثر تروریست های آن زمان، که ساواک با دستگیریشان، زندگی دوباره را به آنها هدیه داد، این شکنجه شدن تو هم از نوع دروغپردازی ِ اسلام ِ ناب محمدی است
زیرا ساواک نیازی نداشت که تویی که بچه بودی، را شکنجه کند
اما می شود پذیرفت که تو بعد از خلع سلاح ِ پلیس ِ امنیت اجتماعی، در حین فرار، تیری به پایت شلیک شده است و بعد از دستگیری، چند سیلی هم خوردی
نوش جانت و حقت هم بود
و سازمان امنیت هم باید مثل همه ی سازمان های امنیت دنیا، با شدت عمل با تو و مثل تو جنایتکاران و آدم کشان برخورد می کرد و فورن، قرار بعدی تروریستی تان را که می توانست، جان بی گناه و یا بی گناهان دیگر را بگیرد، خنثی کند
در واقع می خواهیم بگوییم، دیگر این دروغپردازی ها و مظلوم نمایی ها، هیچ رنگ و بویی ندارد
افاضه کرده ای که با انتقام مخالفی
به باور ما، شناختی که از اسلام سیاسی جنایتکار و کمونیست های بیگانه پرست، داریم، انتقام جز سرشت و ذاتشان است
می گویید نه؟
می گوییم کشور یا سازمان و حزبی از اسلام سیاسی و احزاب و سازمان های کمونیستی را نشان بدهید که وقتی به مرتبه یا مقام ِ رئیس آفتابه شدن رسیدند، قتل عام از مردمان بی گناه و رقبای سیاسی شان نکرده باشند
و اصلن نیازی هم نیست، اندیشه ی نداشته ات را به دوردست های تاریخ به سفر ببری
فقط به یاد آور که در همان اواخر بهمن شوم 57، جنایتکارانی از طیف و قماش تو، تحت نام اسلام سیاسی، چه خون های پاکی از وطندوستان و ایرانخواهان، نریختند
شرم هم چیز بدی نیست
تو که امروز نه به داری و نه به بار
افاضه ات را با تهدید، زوزه می کشی که اگر
شاهزاده رضا پهلوی، شاه بشود، تو می شوی محسن تروریست
خب حالا فهمیدی، بی مالیات حرف می زنی؟
فهمیدی که انتقام در ذات جنایتکارانی از طیف تو و همه ی کمونیست هایی که به قدرت می رسند و یا تحت قدرت هستند، هست؟
یادت باشد تو همراه جنایتکارانی چون تاج زاده، بهزاد نبوی و و و، سازمان مجاهدین خلق ترروریستی ِ انقلاب اسلامی را تشکیل دادید و جنایت ها و خیانت های اندازه ناگرفتنی به ملت ایران و ایران کردید و روا داشتید
بنابراین بهتر است، قد و قامت و وزن خودت را خوب بشناسی
نه اینکه به حمایت از بی بی سی، اینجا و آنجا، لیچار ببافی و از شاهزاده رضا پهلوی بخواهی که:
"اكنون مى خواهم شما را به يك بحث ملى دعوت كنم."
اولن تو در حد و قامتی نیستی که بخواهی چنین درخواستی از شاهزاده رضا پهلوی بکنی
دومن، به باور من و امثال من، شاهزاده رضا پهلوی هیچگاه و در هیچ زمان، با یک تروریست گفتگو نکرده است و نمی کند
سومن، تو باید اول بگویی که با کیان زیستی تا حرف از مقوله ی ِ ملی بزنی
زیزا نیک می دانیم که هر کسی که به اسلام سیاسی و عقاید کمونیستی باور دارد، نمی تواند، ملی باشد، چه رسد، دیگران به بحث ملی دعوت کند
بنابراین بهتر است اول، حسن نیت خودت را در رفتار و کردار و گفتار، نشان بدهی که به ملی گرایی و ایرانگرایی و وطندوستی باور داری و از عملکرد ناشاد تروریستی خودت در پیشگاه ملت ایران پوزش خواستی
تازه آنوقت می توانی پشت سر همه ی وطندوستان و ایرانگرایان و ملی، قرار بگیری
البته بی و چون چرا
وگرنه از ملت ایران پس گردنی می خوری
زیرا جای شما در این حالت فقط در ته صف است و همین
پس بهتر است نابخردانه و نفهمیده از مقوله ملی سخن نگویی که این سخن نسنجیده و فهم نکرده، بیشتر ملت ایران را می خنداند
و اما در مورد ژن ِ پادشاهی موروثی
هیچ نیازی نیست که به تاریخ قبل از حمله و هجوم داعش وار اسلام به ایران اشاره کنیم
اما می توانیم با استناد به تاریخ، از مشروطه به این سو
رضا شاه بزرگ را ببینیم که با رشادت و لیاقت و درایت و حس وطندوستی و توانایی های فردی، از سربازی به سردار سپهی و از سردار سپهی به وزارت و از وزارت به صدارت و از صدارت به شاهی، طبق قانون اساسی و با موافقت اکثریت رجال و نخبه ها و نمایندگان ملت ایران رسیده است.
بنابراین نه ژنی در کار بوده است که ایشان، بعد از پدرشان عباسعلی خان، شاه شود
و نه پدرشان شاه بوده است
بنابراین، رضا شاه فقط با رشادت و لیاقت و درایت و حس ایراندوستی، تمامی مراحل را تا پادشاه شدن، با اقتدار طی کرد
بعد از شانزده سال پادشاهی ِ رضا شاه بزرگ، کشور ایران با اینکه در جنگ دوم جهانی اعلام بی طرفی کرده بود، از شمال و جنوب، مورد حمله کمونیست های شوروی و انگلیسیان بی بی سی ساز، قرار گرفت
در آن شرایط بحرانی که از هر طرف، منجنیق فتنه بر سر ایران و ایرانی می بارید، کسی مدبر تر و ایراندوست تر از پسر رضا شاه بزرگ نبود، که سکان کشتی شکسته ی ایران را بعد از جنگ، بدست بگیرد و ایرانیان را به ساحل نجات برساند
و چنین بود که فروغی بزرگ، با درایت و کاردانی اش در مقام نخست وزیر ِ رضا شاه بزرگ، از مقام پادشاهی خاندان پهلوی دفاع کرد تا ادامه ی کار ِ نو سازی ایران از جانب پدر بر دوش پسر با تدبیرش بیافتد
و می دانیم محمد رضا شاه ایرانساز، با همه توانش از این مهم بر آمد و ایران عقب مانده را به مدارجی رسانید که مورد رشک همه ی کشورهای بزرگ جهان شده بود.
بطوریکه در قاره ی کهن ِ آسیا، ایران بعد از ژاپن مقام دوم را در امر پیشترفت و رفاه، در همه سو را داشت
بنابراین می بینی، پادشاه شدن رضا شاه بزرگ و فرزندش محمد رضا شاه ایرانساز، ربطی به ژن نداشت و ندارد
بلکه با یک اجماع بزرگان و وطندوستان، و همچنین لیاقت و صداقتشان، این خلا ِ قدرت و فروپاسی ایران حل شد
اما همه ی این سازندگی ها و پیشرفت های غرور آفرین ایران، در زمان محمد رضا شاه، امثال تو و سایر تروریست های اسلامی و کمونیستی و روشنفکران حامی تروریست ها و بیگانه پرستان را خوش نیامد و مثل تو، سلاح مرگ به دست گرفتند و با از بین بردن امنیت اجتماعی و کشتن پاسبان و ژاندارم و افسر و کارخانه دار و و و، خمینی ضد ایران و ایرانی را بر دوش خودتان سوار کردید تا جنایت و خیانتی، به اندازه ی طول و عرض تاریخ را، در کنار شما جنایتکاران تروریست، بر سر ایرانی و ایران ببارد و خون های بی گناه وطندوستان را در جای جای ایران بریزد
خب تا اینجا- چهل سال- همفکران جنایتکار و خیانتکار تو، با کشتار آزادیخواهان و ایرانیان و بویژه زنان و اقلیت های مذهبی، ایران را به لبه پرتگاه فروپاشی کشاندند
و شما هم در این چهل سال، همیشه و هماره، از بام تا شام
نماز روزانه تان، فقط فحش و تخریب خاندان ایرانساز پهلوی بوده است
و امر هم به خودتان مشتبه شده بود که، پادشاهی به زباله دادن تاریخ سپرده شده است
ولی همینکه شعار ملت به پاخاسته ی ایران را در دی ماه شنیدید که می گفتند و می سرودند:
رضا شاه روحت شاد
ای شاه ایران برگرد به ایران
ایران که شاه ندارد، حساب کتاب ندارد
ولیعهد ولیعهد کجایی، کنار ما بیایی
گویی آب در لانه ی مورچگان افتاده است و سراسیمه برای حفظ همین حکومت اسلامی جنایتکار، چند نفر معلوم الحال، جمع شدید و گروه رفراندم تشکیل دادید تا بیشتر برای همین حکومت جانی ِ اسلامی وقت بخرید و به خیزش مردمی ملت ایران لگام بزنید
اما وقتیکه دیدید، ملت ایران، تره ای برای شما خرد نکردند، دست به دامن شاهزاده رضا پهلوی شدید که با مشروعیت تاریحی و شخصی و سیاسی خودش، به شما مشروعیت بدهد
زهی بی شرمی
تازه خام خیالانه و سبگسرانه و بیمارگونه و نابخردانه، برای شاهزاده رضا پهلوی، پیش شرط می گذارید که:
" اگر می خواهید، کنار هم باشیم، دست از پادشاهی بردارید."
به این مُهمل باف ِ تروریست باید پاسخ داد
اولن بهتر است از جانب خودش و بنمایندگی از خودش، سخن بگوید و درخواست کند
دومن، اگر به آزادی و آرای دموکراتیک ملت ایران، باور داریم، نباید پیشاپیش برای ملت ایران تصمیم بگیریم و آنها را چون امت نادان به حساب بیاوریم و حق انتخاب کردن را از آنها سلب کنیم
تازه، شاهزاده رضا پهلوی، هیچگاه ادعا نکرده است که فردا می خواهد شاده بشود و یا رئیس جمهور
بلکه همیشه و هماره فرموده اند که:
مسئولیت من امروز و در این شرایط بحرانی و فروپاشی، فقط اتحاد نمایندگان آحاد ملت ایران، برای سرنگونی اسلام سیاسی جنایتکار در ایران است
از آن پس را، نمایندگان ملت ایران در یک انتخابات آزاد، در مجلس موسسان، قانونی اساسی می نویسند و بعد قانون اساسی و شکل ِنوع نظام را به همه پرسی می گذارند
بنابراین این حرکت دموکراتیک، به ژن هیچ ربطی ندارد
من به عنوان یک شهروند ایرانی، از این مهمل باف تروریست می خواهم که در فردای سرنگونی حکومت اسلام سیاسی، خودش را هم کاندید ریاست جمهوری کند و هم کاندید پادشاهی
ببینم کسی برایش تره خرد می کند که امروز امر به او مشتبه شده است که خودش را مضحکه ی تاریخ می کند؟
از افغانستان و ظاهر شاه، افاضه کردید که آری
مردم افغانستان، فریاد می زدند که ظاهر شاه، تو را نمی خواهیم
در پاسخ به این بیمار و مجنون خاتمی جنایتکار باید گفت که:
اولن، ایران، افغانستان نیست و حداقل می شود گفت، افغانستان، زمانی جزیی از ایران بزرگ بوده است
دومن، پادشاهی جز تاریخ و فرهنگ ایرانی است که حداقل از آغاز شاهنشاهی کورش بزرگ، بیش از دو هزار و پانصد سال، تا 22 بهمن ماه سال 57 خورشیدی ادامه داشته است
و به باور من بهترین و حتا می شود گفت، تنها نظام ایرانی است که می تواند، همه ی اقوام رنگارنگ را با زبان ها و فرهنگ ها و خرده زبان و خرده فرهنگ ها، متحد نگه دارد
بطوریکه همین اقوام تشکیل دهنده ایران ِ فعلی از دو هزاز و پانصد سال پیش تا کنون، تحت نظام پادشاهی، با کمترین مشکلی کنار هم در شادی ها و غم ها و پیروزی ها و شکست ها، شریک بودند و به عنوان یک تن واحد، از خویشتن ِ ایرانی ِ خودشان در مقابل بیگانگان و راهزنان، دفاع و حفاظت کردند
به معنی دیگر
نظام پادشاهی و پادشاه داشتن ایران، در خون مردم رفته و عجین شده است. از این جهت است که وقتی نظام پادشاهی، با خودزنی روشنفکران تاریک اندیش، همراه با دسیسه های خارجی، سقوط کرد، تا امروز ایران و ایرانی نتوانست، رنگ آسایش و امنیت را ببیند که هیچ، حتا جهان، چهل سال است که دچار و گرفتار تروریسم اسلامی شده است و امنیت از شهروندان جهان رخت بر بسته است
از طرف دیگر، به باور من، کشورهای پادشاهی موجود در جهان، برای متحد نگه داشتن ِ ملت ها و اقوام خود، با الگو برداری از ایران ِ پادشاهی، با سیستم پادشاهی اداره می شوند و هرگونه خلل در این نظام ها، یعنی فروپاشی همان کشور را در بردارد
از این جهت است که نسل جوان امروز، بامطالعه تاریخی، تف را بر سر و روی همه ی کسانی پرتاب کردند، که نظام پادشاهی را دشمن هستند
بنابراین باید به مهمل باف تروریست در این باره پاسخ داد
اندکی مطالعه تاریخی که ضرر ندارد که هیچ، بلکه سودمند هم هست
زیرا این مطالعه، حداقل این حسن را دارد که تا امثال تو مثل عابرین پیاده ی تاریخ، در داوری خود از نظام پادشاهی مهمل نبافند
افاضه کرده ای که طرفداران پادشاهی، بروند حزب سلطنت درست کنند
عجبا
که هنوز نفهمیده ای، پادشاهی و نظام پادشاهی
حزب و سازمان و گروه و انجمن نمی شناسد بلکه آنچه هست
پادشاهی، فقط و فقط، نماد یکپارچگی و وحدت زبانی و فرهنگی همه ی اقوام، در جای جای ایران و چشم و وجدان بیدار و نگهبان ملت ایران است
و برای یک پادشاهی خواه و پادشاه، همه ی ایرانیان با هر مرام و عقیده و دین و مذهب و و و، برابرهستند و نظام پادشاهی و شخص پادشاه و یا ملکه، همه را چون فزندان خود، یکسان، نگاه می کند
و منافع همگانی را پاسداری می نماید نه مثل حزب و یا سازمانی که فقط، به منافع گروهی و حزبی اش توجه دارد
بنابراین بهتر است اندکی در این زمینه مطالعه کنی و پابرهنه وارد میدان یا عرصه ای نشوی که از نظر آگاهی، بیق و شیرتوت هستی
افاضه کرده ای
"كدام رضا؟ پهلوى يا پسر شاه؟"
پاسخ می دهیم
رضا پهلوی
و چون پدر و پدر بزرگشان، پادشاه ایران بوده اند، تاریخ و ملت ایران، در ادبیات گفتاری به ایشان شاهزاده رضا پهلوی می گویند
شیر فهم شدی؟
فکر کنم دیگر نیازی نباشد به اباطیل و مهملات این تروریست پاسخ گفت
باشد که این نوشته، بتواند ادای دینی باشد، به ملت ایران و خاندان ایرانساز پهلوی و امروز در راسش، شاهزاده رضا پهلوی
و همچنین باشد که با خواندن این نوشته ی ِ دلسورانه و وطندوستانه، از گذشته ی ناشاد خود درس عبرت بگیریم و اگر هم در وجدان خود، تکانی خوردیم، بی هیچ توقعی، بی آنکه از ملت ایران پس گردنی بخوریم، مثل بچه آدم برویم ته صف مبارزات ملت ایران و مهمل هم نبافیم
چنین باد!
* بیق یعنی نفهم نا آگاه
* شیرتوت یعنی بیرون بودن از مدار آگاهی و فهم
احمد پناهنده - وبلاگ دکتر احمد پناهنده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر