۲۳ دی ۱۳۹۶

اعتراضات و تظاهرات سراسری؛ توپ گذار در زمین نخبگان سیاسی

- نخبگان سیاسی صدای رسای مردمی را دریافت کرده‌اند که سرانجام جبهه‌ی سوم را در برابر دو جناح نظام گشودند. آنها خواهان تغییر و گذار از حکومت دینی هستند. حالا نوبت نخبگان است که با قرار گرفتن در کنار یکدیگر برای عبور جامعه از شرایط کنونی، چتری وسیع و فراگیر بر سر مردم بگسترانند و راه آنها را به سوی حق انتخاب با نقشه‌ای عملی هموار سازند.
علی خامنه‌ای، بالاخره دوازده روز پس از آغاز موج جدید اعتراض‌ها، که حداقل در ۹۰ شهر به صورت تظاهرات سراسری برگزار شد، سکوت خود را شکست و این جنبش اعتراضی را «نقشه آمریکایی‌ها و صیهونیست‌ها» دانست. علی خامنه‌ای همچنین مدعی شد که «یکی از دولت‌های پولدار خلیج فارس» هزینه‌های این جنبش اعتراضی را تامین کرده است. در این اعتراض‌ها، به گفته خامنه‌ای «بین صد تا پانصد نفر» شرکت داشتند که از ما‌ه‌ها قبل «روی این طرح کار کرده بودند». البته برای اینکه این سناریوی قدیمی و تکراری تکمیل شود  معترضین را از اعضای  «سازمان آدمکش منافقین» معرفی کرد.
احمد بارکی‌زاده kayhan.london©
در این سخنرانی علی خامنه‌ای نشان داد که سرطان پروستات تنها مشکل سلامتی ایشان نیست، بلکه اخیرا  مشکل شنوایی نیز پیدا کرده است و صدای مردم را که از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب فریاد «مرگ بر دیکتاتور» سر داده بودند  را نشنیده و ترجیح می‌دهد سر را مثل کبک زیر برف نگه دارد. علی خامنه‌ای صحبت از ۱۰۰ تا حداکثر ۵۰۰ نفر می‌کند که در آنچه او «اغتشاشات» می‌خواند شرکت فعال داشتند. در این صورت چرا تا کنون به اعتراف محمود صادقی، نمایندن تهران در مجلس شورای اسلامی حداقل ۳۷۰۰ نفر دستگیر شده‌اند؟! آیا مالباختگان، بیکاران، بازنشستگان و کارگرانی که ما‌ه‌هاست دستمزد دریافت نمی‌کنند، و نیز آن کسانی که در این سال‌ها به زیر خط فقر لغزیده‌اند، همه در ارتباط با کاخ سفید هستند و دلار نفتی از پادشاهی سعودی دریافت می‌کنند؟
صدایی که ولی فقیه نمیخواهد بشنود
اگر ولی فقیه و «رهبر» صدای مردم را نمی‌شنود، برخی دیگر از سران نظام  شنیده‌اند و شدیدا نگران آینده خود و سرنوشت جمهوری اسلامی هستند. کم نیستند نظریه‌پردازان نظام که به این نتیجه رسیده‌اند که این جنبش سراسری که با تظاهرات اعتراضی در مشهد آغاز شد، با توقف موقت اجتماعات خیابانی پایان نخواهد یافت. سعید حجاریان، از نظریه‌پردازان جریان موسوم به اصلاح‌طلب و با سابقه طولانی فعالیت‌های امنیتی، در روز‌های گذشته به حسن روحانی هشدار داد «با توجه به وضعیت کنونی کشور، دولت باید خود را برای موج‌های اعتراضی بعدی آماده نگهدارد تا در صورت وقوع مجبور به واکنش سریع نشود و هزینه به بار نیاورد.»
از گفته‌های سعید حجاریان می‌توان این چنین برداشت کرد که دولت باید آماده سرکوب حرکت‌های اعتراضی بعدی در نطفه باشد و اجازه ندهد که به خیابان کشیده شود. احمد میدری، معاون وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نیز نگران آینده دولت است و سرکوب و امنیتی شدن فضا را برای جلوگیری از ادامه اعتراض‌ها پیشنهاد می‌کند. احمد میدری معتقد است «هر وقت فضا کمی باز می‌شود جامعه به سمت آشوب می‌رود» بدون آنکه به روی خودش بیاورد که بسته بودن فضاست که  ظرفیت انفجار اعتراضات را به شدت بالا می‌برد.
خیزشی قابل انتظار
حرکت اعتراضی دی‌ماه ۹۶  برخلاف نظر متوهمانه‌ی علی خامنه‌ای در راهروهای کاخ سفید یا دفتر نخست وزیری در اورشلیم طراحی نشده و بند ناف آن به جرأت می‌توان گفت که حتی به سازمان‌ها و گروه‌های مخالف نظام در خارج از کشور هم وصل نیست. این جنبش اعتراضی که کل نظام را نشانه رفته است،  نتیجه چهار دهه سیاست‌های ویرانگر اقتصادی حکومتی است که قادر به حل مشکلات جامعه و پاسخگویی به احتیاجات و خواست‌های مردم چه از نظر اقتصادی و معیشتی و چه سیاسی و اجتماعی نیست.  حکومتی که توان بیرون رفتن از انسداد سیاسی و اقتصادی که خود به وجود آورده، ندارد. زمینه‌های تظاهرات سراسری و خیزش دی‌ماه از ما‌ه‌ها قبل آماده شده بود. بیش از هزار اعتراض و اعتصاب کارگری و کارمندی در ۱۲ ماه گذشته، و ده‌ها تحصن مالباختگان و بازنشستگان، پیش‌زمینه‌های حرکتی هستند که امروز شاهد آن هستیم.
البته علی خامنه‌ای وقتی می‌گوید «دشمنان مانند مگس روی زخم ناشی از مشکلات و ضعف‌ها می‌نشینند»، حقانیت این جنبش اعتراضی را می‌پذیرد و اذعان دارد که این موج از خارج از کشور به راه نیفتاده  و نتیجه بی‌کفایتی و بی‌لیاقتی نظام در داخل کشور برای بهبود شرایط زندگی مردم است که به ناامیدی و اعتراض علیه آن منجر شده. در اعتراض‌های اخیر شعارهایی چون «مملکتی که شاه ندارد، حساب و کتاب ندارد» و یا «جمهوری ایرانی»، هر دو یک واقعیت را از دو دیدگاه متفاوت نسبت به آینده بیان می کنند: عمر جمهوری اسلامی بسر آمده و مردم دیر یا زود از آن عبور خواهند کرد.
دگرگونی نه اصلاح
یکی از مهم‌ترین دستاورد‌های این حرکت اعتراضی که می‌تواند برای مدتی چون آتش به زیر خاکستر برود ولی در اولین فرصت بار دیگر بلندتر شعله‌ور خواهد شد، بستن پرونده‌ی «پروژه اصلاح‌طلبی» است. اصلاح‌طلبان، که به درستی بر اساس سیاست‌های خود به «استمرارطلبان» معروف شده‌اند، در خیزش دی‌ماه یا در کنار مردم قرار نگرفتند و خود را پشت سنگر دفاع بی چون و چرا از نظام، در کنار اصول‌گرایان، پنهان کردند و یا تلاش کردند دلایل و ماهیت تظاهرات سراسری را تحریف کرده و آن را علیه دولت روحانی و به گروه‌های رقیب خودی نسبت دهند.
اگر در سال ۸۸ بخشی از جامعه حساب خود را از اصول‌گرایان جدا کرد، این بار تظاهرات سراسری دی‌ماه در ده‌ها شهر کوچک و بزرگ با شعارهای خود، پرونده اصلاح‌طلبی را بست و عملا جبهه سومی را در کشور به اثبات رساند که هر دو جناح حکومت در تمام سال‌های گذشته در پی انکار آن بودند. جبهه‌ای فراتر از دو جناح خودی نظام که خواهان دگرگونی سیستم سیاسی و نه اصول و اصلاح آن است. این جبهه‌ که در دهه‌ی نخست جمهوری به شدت سرکوب شده بود، در دو دهه‌ی هفتاد و هشتاد با نسل‌های جدید شروع به بالیدن کرد و در سال‌های اخیر، به ویژه پس از «جنبش سبز» رشد یافت و سرانجام در خیزش دی‌ماه ۹۶ علنی به میدان آمد و موجودیت خود را به رخ نظام و هر دو جناح‌اش کشید. این جنبش که برخی آن را «خیزش بینوایان» و دیگران حرکت «لیسانسیه‌های پابرهنه» خوانده‌اند، هنوز از انسجام لازم برای گذر از مرحله خیزش و ورود به دوران گذار برخوردار نیست. امکان این انسجام، با تکرار اعتراضات و گسترش اعتصابات فراهم می‌شود و دیر یا زود طبقه متوسط شهری را نیز که در حال حاضر صبر و نظاره پیشه کرده در همراهی با خود به حرکت درخواهد آورد.
در جستجوی بدیل
اگرچه بیش از نیمی از جمعیت کنونی کشور در سال‌های بعد از انقلاب ۵۷ متولد شده‌اند و بخش قابل توجه دیگری نیز سهمی در آن نداشته است، ولی این بدان معنی نیست که اینان با تاریخ معاصر کشور خود بیگانه باشند. اگر در دوران  پس از انقلاب، با تبلیغات و تحریف‌های هدفمند، روایت‌های غیرواقعی از رویدادهای ۵۷ به خورد جوانان داده شد، اما نمی‌توان تاریخ شفاهی را که از نسلی به نسل دیگر انتقال داده می‌شود از خاطرات پاک کرد.
در سال ۵۷ مردمی که به خیابان آمدند، دقیقا نمی‌دانستند به دنبال چه هدفی هستند و بر این گمان بودند که حتما همه چیز بهتر از آنچه هست خواهد شد. تجربه چهار دهه جمهوری اسلامی نشان داد که بدون هدف روشن و برنامه‌ریزی برای یک نظام جدید که واقعا بتواند همه چیز را بهتر از قبل تحقق بخشد، می‌توان از ناکجاآباد سر در آورد. تظاهرات و اعتصابات زمینه‌های لازم تغییر هستند اما طراحی آینده را نمی‌توان در خیابان انجام داد. این وظیفه و مسوولیت خطیر بر عهده‌ی شخصیت‌ها، گروه‌ها و احزاب سیاسی و نهادهای مدنی است. آنها همزمان با سران جمهوری اسلامی، صدای رسای مردمی را دریافت کرده‌اند که خواهان تغییر و گذار از حکومت دینی هستند.
توپ در زمین نخبگان
با خیزش مردمی دی‌ماه  ۹۶که با وجود سرکوب هنوز شعله‌هایش فروکش نکرده، معترضین توپ را به زمین نخبگان جامعه، رهبران سیاسی، یا دست کم کسانی که ادعای آن را دارند انداخته‌اند. حالا نوبت آنهاست که با کنار گذاشتن رقابت‌های بی‌پایه و تنگ‌نظری‌ها، برای عبور دادن جامعه از جمهوری اسلامی، نخست از خود و منافع شخصی و گروهی خویش عبور کرده و در خدمت جنبش مردم، چتری وسیع و فراگیر با کمک همه‌ی نیروهای مدعی دمکراسی بر سر مردم بگسترانند و تنها به حمایت از تظاهرات سراسری بسنده نکنند. اگر شخصیت‌ها و نیروهای سیاسی اعتقادی به پلورالیسم یا کثرت‌گرایی به عنوان یکی از پایه‌های دمکراسی دارند، باید برای مدیریت دوران گذار در کنار هم قرار گیرند و پیش از آنکه دیر شود، بدیل قابل قبولی به عنوان تکیه‌گاه مردمی که در روزهای گذشته در خیابان بودند و آنهایی که هنوز از پنجره نگاه می‌کنند،  ارائه دهند.
این بدیل نمی‌تواند بر پایه حذف مخالف یا منتقد شکل گیرد. این بدیل باید فراگیر و گسترده باشد و شرایط را برای جذب بیشترین شهروندان ناراضی از سیستم کنونی فراهم سازد. هر بدیل و هر طرحی برای گذار از نظام کنونی به یک نظام دمکراتیک مجاز نیست بخشی از مخالفان جمهوری اسلامی و یا جناح‌هایی از نظام کنونی را که آمادگی عبور از حکومت دینی را دارند، کنار بگذارد. البته به شرطی که همگی قوانین بازی دمکراتیک و مراجعه به رای آزاد مردم را بپذیرند.
کثرتگرایی میدانی
مردم در خیابان‌های بیش از ۹۰ شهر کشور در کنار هم ایستادند، از پادشاهی و جمهوری گفتند و عقاید یکدیگر را تحمل کردند. این مردم به‌حق انتظار دارند که در سطح نخبگان سیاسی نیز احزاب و گروه‌ها همدیگر را تحمل کنند تا در آینده بتوان بین این دو سیستم انتخاب کرد. تنها زمانی که حق انتخاب مردم تأمین شده و شرایط برای مراجعه به آرای آنها فراهم شده باشد، می‌توان در باره فواید یا زیان‌های هر کدام از اینها سخن گفت. طرح زودرس این موضوع، همان چیزی است که جمهوری اسلامی سال‌هاست از آن سوء استفاده کرده و در میان طرفداران هر یک اختلاف به وجود آورده و چوب لای چرخ آشتی و همبستگی ملی گذاشته است. در حال حاضر مسئله بر سر تلاش جهت گذار دمکراتیک و مسالمت‌آمیز از انسداد سیاسی جمهوری اسلامی است.
در این میان، تردیدی نیست که هر تغییری در ایران باید به دست خود مردم صورت گیرد. اما مردم هر کشوری، به حمایت از خواست‌های به حق خود در عرصه‌ی بین‌المللی نیز نیاز دارند.  حمایت از آزادی و مطالبات برحق مردم نه دخالت بلکه وظیفه‌ی کشورهای دمکراتیک و نهادهای بین‌المللی است. تنها نظام‌های خودکامه هستند که هرگونه انتقاد از سیاست‌های خود و هرگونه حمایت از خواست‌های برحق مردم‌ از سوی جامعه جهانی را دخالت در امور داخلی قلمداد می‌کنند.
علی خامنه‌ای و دیگر سران نظام جمهوری اسلامی فراموش کرده‌اند که در سال‌های قبل از انقلاب ۵۷، خود به دنبال حمایت‌های گسترده بین‌المللی بودند و بدون این پشتیبانی امکان نداشت بر کرسی قدرت در کشوری مانند ایران تکیه بزنند. در دورانی که روح‌الله خمینی در نوفل لوشاتو اقامت داشت، ده‌ها مقام دولت‌های غرب و شرق به این شهرک در حومه پاریس دعوت شدند تا با او و مشاورانش ملاقات کنند. اگر این دیدارها دخالت در امور داخلی نبود، چرا علی خامنه‌ای امروز هر ابراز نظر از سوی یک شخصیت یا نهاد خارجی را دسیسه و فتنه می‌نامد؟
امروز جهان نیز، چون مردم کف خیابان‌ها، در انتظار است که نقشه راه آینده ایران توسط نیروهای سیاسی داخل و خارج کشور ترسیم شود تا مواضع خود را درباره آن اعلام کند. مواضعی که نباید انتظار داشت در خلاء و بدون اعلام موجودیت یک نیروی بدیل برای گذار صورت گیرد.
احمد رأفت
[کیهان لندن شماره ۱۴۴]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر