۲۱ بهمن ۱۳۹۶

بن‌بست سیاسی نظام اسلامی در داخل و خارج

- اعتراضات دی‌ماه برای نخستین بار در چهار دهه گذشته توانسته پوسته‌ی ضخیم سرکوب را بشکند.
- مقامات سعی می‌کنند مسئولیت هم اعتراضات و هم برآوردن خواسته‌های مردم را به دوش یکدیگر بیاندازند.
- حسن روحانی و تیم جنگ روانی او می‌کوشند با لفاظی و بگومگو با «رهبر» روحیه خود را تقویت کنند.

شرایط موجود اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در ایران مثلثی درست کرده که اضلاع آن هر روز عرصه را بر ارکان مختلف حکومت به ویژه دولت حسن روحانی و قوه مجریه تنگ‌تر می‌کند. اعتراضات سراسری و بحران اشتغال و معیشت از یک سو و بحران برجام از سوی دیگر جمهوری اسلامی را در بزنگاه تاریخی قرار داده است.
حسن روحانی در فاصله دو هفته دوباره در برابر پرسش‌هایی پیرامون مواضع دولت و پاسخگویی به مسائل و مشکلات کشور قرار گرفت؛ یک بار در برابر دوربین‌های صدا و سیمای جمهوری اسلامی نشست بدون آنکه حرف تازه‌ای گفته باشد. بار دیگر در کنفرانس خبری که هفته گذشته برگزار شد باز هم جز «هیچ» چیزی نگفت!
در پرسش‌ و پاسخ رسانه‌ها و خبرنگاران دست‌چین شده با حسن روحانی واقعیت مهمی چون تظاهرات سراسری و اعتراضات مردم و خواسته‌هایشان که حتی زمامداران نظام نیز درباره آن ابراز نگرانی می‌کنند، نمودی بسیار کمرنگ داشت.
تنها در پرسش یکی از خبرنگاران به اعتراضات سراسری و خواسته‌های اقتصادی مردم اشاره شد و روحانی هم در پاسخ مطالبات مردم را تنها اقتصادی ندانست و گفت صدای اعتراضات را مانند «همه مسئولان» شنیده است.
به راستی هم اعتراضات دی‌ماه برای نخستین بار در چهار دهه گذشته توانسته پوسته‌ی ضخیم سرکوب را بشکند و با پیوستن جزیره‌های پراکنده‌ی اعتراضی به یک حرکت سراسری و عمومی تبدیل شود و نه تنها سبب واکنش زمامداران حکومت شود بلکه از جناح‌بندی‌های آن نیز عبور کرده و مخالفت با کلیت نظام و براندازی آن را برجسته کند.
همین پیوستگی و عبور از خطوط قرمز نظام سبب شده که حالا مسئولان بنا به اهداف و موقعیت خود سعی می‌کنند ریشه‌ی اعتراضات را چیزهایی معرفی کنند که ظاهرا به آنها مربوط نیست و به این ترتیب مسئولیت هم اعتراضات و هم برآوردن خواسته‌های مردم را به دوش یکدیگر بیاندازند.
تنگناهای داخلی
از یک طرف حسن روحانی در کنفرانس خبری از ایجاد سالی ۲۴۰ هزار شغل سخن می‌گوید و از طرف دیگر علی ربیعی وزیر کار دو روز بعد از ۹ میلیون بیکار متولد دهه شصت سخن می‌گوید که باید برای آنها شغل ایجاد کرد. همچنین وزیر صنعت نیز از بحران در ۱۴۰۰ واحد صنعتی در ایران خبر داده که تنها با جذب سرمایه خارجی قابل حل است.
از یک طرف روحانی در کنفرانس خبری از چشم‌انداز مثبت اقتصادی کشور سخن می‌گوید و از طرف دیگر بحران‌های اقتصادی چنان آشکار شده که دولت را در آستانه ورشکستگی قرار داده است. ورشکستگی صندوق‌های بازنشستگی یکی پس از دیگری، تداوم بحران در نظام بانکی به طوری که مردم برای خارج کردن پول‌های خود از حساب‌هایشان هجوم برده‌اند، افسارگسیختگی بازار ارز، ورشکستگی واحدهای صنعتی و تولیدی که از پرداخت حقوق کارکنان خود عاجز مانده‌اند، گسترش اعتراضات صنفی که علاوه بر کارگران مدتی است کارمندان را نیز در بر گرفته است؛ همه اینها یک بمب ساعتی را در اقصاد ایران به کار انداخته است که معلوم نیست کی به نقطه صفر برسد.
بگومگوی «رهبر» و «رییس جمهورش» فقط به درد تقویت روحیه هوادارانشان می‌خورد
تنگناهای خارجی
در سیاست خارجی نیز «برجام» به دلیل سیاست‌های داخلی نه تنها راهگشا نشد بلکه بر مشکلات افزود. آنچه کشورهای اروپایی در کنار آمریکا از حکومت ایران می‌خواهند باز شدن فضای گفتگو در مورد برجام‌های دیگر است. برجام‌هایی درباره گسترش برنامه‌های موشکی، پشتیبانی از تروریسم و نقض حقوق بشر که باید برجام هسته‌ای را تکمیل کنند.
تابوت برجام نیز بر شانه‌های نحیف دولت سنگینی می‌کند چرا که از یک سو عامل فشار خارجی به نظام شده و از سوی دیگر میدان نبردی است که مخالفان دولت را مقابل روحانی بسیج کرده است.
واقعیت این است که نه حسن روحانی و دولتش بلکه هر دولت دیگری از قماش جمهوری اسلامی در چنین شرایطی ناتوان از پاسخگویی به خواست‌های اقتصادی و اجتماعی مردم است. اقتصاد وابسته به نفت، اقتصاد بازاری و انگلی، اقتصاد غیرمولد و ورشکسته، به همراه فساد فراگیر حکومتی در داخل و فشار تحریم‌ها از خارج، هر روزنه‌ای را به روی حل مشکلات بسته است. اینکه علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ریشه اعتراضات را اقتصادی می‌داند و رئیس جمهورش آن را تنها اقتصادی نمی‌داند، بیانگر این واقعیت است که نظام در همه عرصه‌ها قافیه را باخته است. پرسش مهم و اصلی این است:‌ ماهیت اعتراضات هر چه که باشد، چه کسی پاسخگوست؟ چه کسی ابزار و منابع عظیم کشور را در دست دارد و می‌تواند به مطالبات مردم پاسخ مناسب بدهد ولی همه این منابع را در برنامه‌های اتمی و موشکی و تروریستی و نفوذ فرقه‌ای در منطقه خرج می‌کند؟!
پاسخ نه در دست «رهبر» و نه در دست «رئیس جمهور» است. پاسخ را باید در قانون اساسی و سیاست‌هایی جستجو کرد که به نظام اجازه‌ی برآوردن مطالبات جامعه را نمی‌دهد. حسن روحانی و تیم جنگ روانی او می‌کوشند با لفاظی و بگومگو با «رهبر» روحیه خود را تقویت کنند. اصولگرایان هم پس از مدتی متوجه شدند با زیر ضربه گرفتن دولت در واقع نظام را تضعیف می‌کنند و به ویژه پس از تظاهرات سراسری و شنیدن شعارهای مردم که دیدند همه‌ی نظام مورد حمله قرار گرفته، ترجیح می‌دهند به جای دو «جناح» مانند همیشه در یک «جبهه» در برابر مردم قرار بگیرند.
وظیفه موضع‌گیری درباره برجام و توجیه فشارهای خارجی به محمدجواد ظریف سپرده شد
سپردن سخنگویی درباره برجام به محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه نیز با توجیه فشارهای خارجی صورت گرفت. وی نیز اندکی پس از کنفرانس خبری روحانی در یک نشست خبری شرکت کرد و مدعی شد که «برجامی که اکنون وجود دارد نه همه آن چیزی است که ما می‌خواستیم و نه همه آن چیزی است که آمریکایی‌ها می‌خواستند.» ظریف حتی ادعا کرد که شرایط امروز و آنچه «ترامپ در حال انجام آن است» کاملا قابل پیش‌بینی بود! معلوم نیست وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در شرایطی که به خوش و بش با جان کری وزیر خارجه اوباما مشغول بود و دولت روحانی وعده‌های آنچنانی درباره دوران پسابرجام می‌داد، چگونه پیش‌بینی می‌شده که دو سال بعد آمریکا تهدید به خروج از برجام خواهد کرد!
واقعیت این است که شروط دونالد ترامپ برای ماندن در برجام، شروط فرانسه در همین رابطه و فشار کشورهای حاشیه خلیج فارس به رهبری عربستان، مهم‌ترین محورهایی است که عرصه‌ی بین‌المللی را بر جمهوری اسلامی به شدت تنگ کرده است.
با برآمدن ترامپ در آمریکا چرخشی در سیاست‌ خارجی آمریکا روی داد؛ ترامپ مداخله بوش در عراق را نقد کرده و معتقد است اوباما هم‌پیمانان سنتی آمریکا را با ایران عوض کرده است. اکنون که داعش در سوریه شکست خورده آمریکا با در نظر گرفتن منافع امنیتی خود در منطقه از سیاست «عدم بازگشت داعش» سخن می‌گوید. از دیدگاه واشنگتن، تغییر در مناسبات قدرت در سوریه بخشی از برنامه «عدم بازگشت داعش» محسوب می‌شود.
این چرخش در کاخ سفید به روشنی بر تقویت هم‌پیمانان منطقه‌ای و کنترل نفوذ حکومت ایران استوار است. آمریکا و هم‌پیمانانش با برنامه «عدم بازگشت داعش» نفوذ جمهوری اسلامی را محدود و از سوی دیگر متحدان خود را تقویت کنند. اروپا که همیشه مشتاق راه‌های باز به سوی بازار ایران است، حاضر نیست به هر قیمتی از جمله با از دست دادن بازار آمریکا و کشورهای عربی و متحدان آنها این راه را بپیماید.
لودریان وزیر خارجه فرانسه اخیرا جمهوری اسلامی را به نقض قوانین بین‌المللی در سوریه متهم کرد و گفت: «ما خواستار خروج تمامی کسانی هستیم که نباید در سوریه باشند، از جمله شبه‌نظامیان ایران و حزب‌الله.» لودریان پیشتر برای نشان دادن همراهی فرانسه با آمریکا در سفر آبان‌ماه خود به پایتخت سعودی گفته بود فرانسه از مداخله‌ها و مقاصد سلطه‌طلبانه ایران در منطقه نگران است. امانوئل ماکرون نیز در این‌باره گفته بود: «احتمال تحریم علیه برنامه موشکی ایران وجود دارد» و «باید با ایران در مورد برنامه موشکی مذاکره کرد.»
زیگمار گابریل وزیر خارجه آلمان نیز در گفتگو با همتای آمریکایی خود از توافق صورت گرفته میان آلمان، فرانسه و انگلیس به همراه فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا برای انجام «گفتگو‌هایی فشرده و بسیار جدی» درباره برنامه موشکی و نفوذ منطقه‌ای ایران خبر داده است.

هیچ کدام از این خبرها نشانه‌‌های خوبی برای جمهوری اسلامی نیستند به ویژه آنکه در داخل نیز مردم خواهان مشارکت در قدرت سیاسی و سقوط نظامی هستند که چهار دهه آنها را از همه نظر به بند کشیده است.
روشنک آسترکی

[کیهان لندن شماره ۱۴۸]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر