۱ اسفند ۱۳۹۶

به آینده ایران‌مان امیدوار باشیم


سال‌هاست که به تاریخ و فرهنگ کُهن سرزمین‌مان دلبسته شدم. به همین مناسبت‌های گوناگون که در تاریخ (ایران باستان) وجود دارد و کم شمار هم نیستند، شاید در چند مورد شرکت کنیم، ارج نهیم، شادی کنیم، و زنده نگاه داریم.

اما در دیگر موارد در پایان به فرستادن پیام‌های شادباش بسنده می‌کنیم. شاید خود من به‌راستی نتوانم ژرفای موجود، اندیشه و خِردورزی پیشینیان را در پدید آوردن گرامی داشت و پاسداشت آن رویدادها به درستی درک کنم.
چند روز پیش در دوره‌ی آموزشی و کارگاهی شرکت کردم با نام گردشگری پایدار با رویکرد گردشگری برای کودکان و طبیعت. نکته جالب و درخور نگرش اینجا بود که گردانندگان و اساتید این دوره بیشتر بانوان بودند. بانوانی که نه تنها مجری طرح هیچ مردی نبودند، بلکه خود پایه‌گذار آموزش‌ها و دوره‌های شناساندن و آشتی کودکان با طبیعت بودند.
بانوانی که با اندیشه پای در این عرصه گذاشته‌اند. بانوانی دغدغه‌مند که با عشق و دلبستگی درونی دوچندان به زمین، کودک، طبیعت و پشتیبانی از همه‌ی داشته‌های آن سخن می‌گفتند و از طرح‌هایی نو که با کوشش و تلاش خود برای کودکان و خانواده‌ها در آشتی و پیوند و سپردن خود به دامان طبیعت بکار بسته و در این راه گام برداشته و دیگران را تشویق به انجام این کار پرارزش می‌کردند سخن می‌گفتند.
برایم بسیار جالب و آموزنده بود. اینجا بود که به‌راستی دریافتم که پشت  جشن‌ها و مناسبت‌های نیاکان ما چه اندیشه های ژرف و سترگی جای دارد. و چه تشابُه و پیوندیست میان زن، زمین،زایش و رُستن. و چه زیباست مفهوم ونام جشن سپندارمزگان که با زن، زمین و عشق گِره خورده و پاسداشت این روز چقدر نیک و زیباست.
ای کاش به جای ولنتاین که داستان‌های گوناگون بر آن روایت می‌کند و هر ساله پر رنگ‌تر و فراگیرتر می‌شود. به‌راستی ارزش جشن‌های کُهن، پُر معنا و ریشه‌دار خود را بیش‌تر و بهتر بشناسیم و پاس بداریم.
امرداد - فرهاد رهبری، کنشگر فرهنگی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر