امرداد - اشکان زارعی
در هنگامهای که تاختن به تاریخ و فرهنگ این سرزمین ٬لقه لقه زبان بسیاری شده است٬ به کار بردن واژههایی چون «فاشیسیم»، «نژادپرستی» و« پرازخشونت » از سوی محمد حسین مهدویان کارگردان سینما درباره سخنور و حماسهسرای بزرگ جهان٬ فردوسی بزرگ جای شگفتی ندارد. چنانکه پیش ازاو نیز٬ سیده زینب موسوی و یغما گلرویی چنین کرده بودند.
اما باید برای مردمی افسوس خورد که هنرمندانشان به جای آنکه سنجیده سخن گفته٬ باورهای انان را ارج گذارند این چنین نامهربانانه چهرههای ملی را نکوهش میکنند.
فراموش نکنیم هر رفتار یا اندیشهای را باید با روزگار خودش بررسی کرد و ارزیابی آنها بر پایهی جهان امروز کاری بس اشتباه است. در همه سالهای گذشته کسان بسیاری درحالی فردوسی را فاشیسم و نژادپرست خواندهاند٬ که این اندیشهها از یک سو پدیده یی نوین هستند که جنبش سیاسی برامده ازچالشهای اقتصادی و اجتماعی پس ازجنگ جهانی اول است که به هیچ روی با روزگار فردوسی همخوانی ندارد و برپا کنندگان آن درپی ساختن٬ فرمانروایی خودکامه ودشمنی اشکاربا دموکراسی٬ لیبرالسیم و کمونیسم بودند.
از سوی دیگر ایرانیان ٬ستمکارهایی عمر٬عثمان و خلفای بنی امیه را پشت سر گذاشته با عباسیان در ستیز بودند. کسانی که به نام دین امده بودند تاایرانیان را رستگار کنند اما پس پیروزی به نژادپرستی و نابرابری پرداخته با به کابردن واژههایی چون عجم٬ موالی٬ مجوس و... ایرانیان را خوار میکردند و با نسب سازی ٬خود را برترمیشمردند٬ چنانکه به گفته جاحظ: «حجاج بن یوسف ثقفی دستهای موالی را داغ کرده و علامت میگذاشت تا این طبقه از سایرین بازشناخته شوند».
جرجی زیدان نیزمی نویسد: «موالی پای پیاده وباشکم گرسنه به میدان جنگ فرستاده می شدند و کمترین سهمی ازغنیمت ها به آنان نمیدادند ودرهرموردبه آنها اهانت میکردند».
دراین میان جنبش شعوبیه با یادآوری آیههای از قران درباره٬ برابری انسانها وبرتری آنها تنها در پرهیزگاری با انگیزهی ٬کاستن توان دستگاه خلافت به دست ایرانیان، آغاز میشود.
فردوسی در سده چهارم میزیسته است که عباسیان در غرب به سیهکاری پرداخته و ترکان غزنوی نیز در پی روشهای نادرست خلفا وسست شدن مرزهای شرقی به ایران سرازیر شده به کشتار و چپاول دست میزدند.اگر چه در آن روزها ازغوغای شعوبیه کاسته شده بود اما فردوسی به مانند دقیقی توسی و ناصرخسرو قبادیانی از اندیشههای شعوبی بهره بسیار گرفته شاهنامه را سرود تا افزون بر پاسداری از تاریخ٬ فرهنگ و ادبیات پارسی از گزنددشمنان این سرزمین که در پی ویرانی ان بودن، آرمان و امیدواری را در میان مردمی که به دست بیگانگان سبک شمرده میشدند زنده کند٬ همچنین گذشته تاریخی ایران را به آنان یادآوری کند. از این رو نمی توان نقش شگرف فردوسی را درزنده کردن میهن پرستی وتاریخ و فرهنگ ایران نادیده گرفت. چنانکه حسنین هیکل نویسنده مصری می گوید:
«اگرمصربا ان پیشینه درخشان تاریخی عرب زبان شد چون فردوسی نداشت».
«اگرمصربا ان پیشینه درخشان تاریخی عرب زبان شد چون فردوسی نداشت».
درحالی فردوسی را نژادپرست خواندهایم که در صدسال گذشته جنگ جهانی دوم برآمده از اندیشه های فاشیسم و نازیسم بوده است اما در هزارسال گذشته جنگی در ایران و انیران برپایه چکامههای شاهنامه درگرفته است؟
در کدام بیت شاهنامه تیره یی بر تیره دیگربرتری داده شده است؟ سخنور توس هرگاه ازایران سخن می گوید٬ همه ایرانیان رافریاد میزند. فردوسی هیچ نژادی را به ریشخند نمیگیرد ٬تنها دشمنان این سرزمین را ازنژادهای گوناگون نشانه میرود.
چرا باید فردوسی را نژادپرست بدانیم٬ چون ازبزرگی و کارسازی فرهنگ وتمدن ایرانی یادکرده است این را که بسیاری از نویسندگان و بزرگان عرب و اروپایی هم گفته اند.ابن خلدون میگوید: از امورغریب جهان انست که حاملان علم در اسلام از عجم بودند چه در علوم شرعی و چه علوم عقلی.
ادوارد براون :« اگر از آنچه علم عربی نامیده می شود کارهایی که ایرانیان انجام داده اند از میان برداریم بهترین قسمت ان از بین میرود»
البرت شاندور:«ایرانیان پایه گذار تمدن بزرگی بودند که هیچگاه با خشونت همراه نبود.»
سلیمان بن عبدالملک اموی:«عجب هستم از کار ایرانی ها هزار سال بر عرب حکومت کردند وبه انها محتاج نشدند اما مابدون ایرانی ها نمی توانیم خلافت کنیم»
بن مایهی شاهنامه نه در نژادپرستی وخشونت خواهی ان گونه که برخی میاندیشند که بر خردگرایی ومبارزه همیشگی با بیداد استوار است.شاهنامه بااین بیت آغاز میشود:
به نام خداوند جان وخرد
کزین اندیشه برتر برنگذرد
به نام خداوند جان وخرد
کزین اندیشه برتر برنگذرد
در نگاه فردوسی برترین ویژگی آفریدگار جهان این است که خداوند جان وخرد است بنابراین انسان نیز باید از خرد خود پیروی کند.
خردبهتراز هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خردبهتراز هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
شاهنامه راباید تراوندهی مهمترین باور ناب ایرانی یعنی نبرد خوبی با بدی و پیروزی نیکی بر اهریمن دانست که فردوسی به زیبایی آن را در سراسر ساهنامه ارج میگذارد.
شاهنامه به شوند(دلیل) یاداوری بر آموزههای انسانی واخلاقی همواره از مرزهای ایران فراتر رفته است روزگاری چکامههای ان در دربار پادشاهان عثمانی هواخواه یافته انان فرمان میدهند عبدالقادر بغدادی فرهنگ پارسی-ترکی شاهنامه را بنگارد.
شکسپیر بابرداشتی از داستان فریدون و سه فرزندش سلم٬تور و ایرج داستان «شاه لیر» رامینویسد ٬پس از او نیز کورساوای ژاپنی٬ پیتربروک بریتانیایی و گریگوری کوزینسف روسی از این داستان فیلم میسازند٬همچنین هانری ماسه٬ نلدکه و فریتش وولف نیز شاهنامه را میستایند.
اگرچه محمد حسین مهدویان از کرده خود پشیمان شده ٬پوزش خواسته است٬اما مهدویان ها کم نیستند و بی گمان این رفتار بازهم انجام خواهد گرفت زیرا به گفته دکتر طباطبایی « دراین کشور همه چیز متولی دارد جز ایران» وبرخی دریافته اند با دشنام دادن به ملیگرایی پراوازه شده به نان و آب میرسند.
فردوسی هزاران سال پیش از ایرانشهر سخن گفته است اندیشهای که از شبه قاره هند تابالکان و از قفقاز تا کرانه های دریای پارس همچنان زنده و پویاست واین راز ماندگاری ایران وجاودانگی فردوسی است.
یاری نامه:
شاهنامه وفلسفه تاریخ ایران٬
مرتضی ثاقبی.
دفتردانایی و داد ٬میرجلال الدین کزازی
حماسه داد٬ف.م.جوانشیر
نهضت شعوبیه٬حسینعلی ممتحن
دانشنامه سیاسی٬داریوش اشوری
شاهنامه وفلسفه تاریخ ایران٬
مرتضی ثاقبی.
دفتردانایی و داد ٬میرجلال الدین کزازی
حماسه داد٬ف.م.جوانشیر
نهضت شعوبیه٬حسینعلی ممتحن
دانشنامه سیاسی٬داریوش اشوری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر