۲۶ بهمن ۱۳۹۶

مهرورزی در ولنتاین اروپایی‌ها یا در اسفندگان ایرانی‌ها؟!

امرداد - آناهید خزیر
هيچگاه در فرهنگ بشري، پیروی کورکورانه كار پسنديده‌اي نبوده است به ويژه آن كه از سوي كساني باشد كه خود داراي پيشينه و هويتي هستند و سرمايه‌ها و داشته‌هايشان آن اندازه است كه آنها را از پيروي از ديگران بي نياز كند. فرض كنيد ما روزهاي ملي و جشن‌هاي خود را ناديده بگيريم و به جاي آن ژانويه يا هر جشن ديگر غربي را جايگزين كنيم. روشن است كه كار بيهوده‌اي است. روزهاي ملي براي ما مفهوم و معناي خاصي دارند. آن معنا را در روز ديگري كه متعلق به فرهنگ و باورهاي ما نيست، نمي‌توان پيدا كرد. ولنتاين و روزي كه به اين نام خوانده مي‌شود نيز چنين حكايت و ماجرايي دارد.

ولنتاين روزي است كه برخاسته از تاريخ يا افسانه‌هاي اروپايي است و نسبتي با فرهنگ ما ندارد. اينكه ولنتاين روز مهرورزي است پس فرهنگ خاص و مكان مشخصي نمي‌شناسد، تنها در صورتي مي‌تواند پذيرفتني باشد كه ما نمونه و همانند آن را در فرهنگ و گذشته‌ي خود نداشته باشيم. در حالي كه اين گونه نيست و گذشتگان و نياكان ما، بر پايه فلسفه و معنايي عميق، روزي از سال را جشن مي‌گرفتند و آن را نشانه‌اي از مهر و دوستي مي‌دانستند. اين روز در فرهنگ ما «اسفندگان» ناميده مي‌شود و تاريخچه‌اي خواندني، عميق‌تر و بسيار پِرمعناتر از ولنتاين اروپايي‌ها دارد.

چند سالي است كه برخي از جوانان ايراني روز 25 بهمن را كه غربي‌ها به نام «ولنتاين» مي‌شناسند و روز مهرورزي نامگذاري كرده‌اند، با هياهو و جنجالي غير متعارف جشن مي‌گيرند و با خريدن كادو و هديه‌هاي رنگارنگ، مهر و دلبستگي عاطفي خود را كوركورانه و به تقليد از اروپايي‌ها، ابراز مي‌كنند. غافل از اين كه نياكان ما، بسيار بهتر و پيشتر از غربي‌ها، مي‌دانستند كه در چه روزي و به چه مناسبتي مهر و دلبستگي به يكديگر را پاس بدارند و جشن بگيرند.

شگفتي اينجاست كه فاصله‌ي ولنتاين با جشن اسفندگان تنها چند روز است. اما ما اسفندگان را فراموش مي‌كنيم و در عوض در روز ولنتاين شور و هيجاني كودكانه از خود بروز مي‌دهيم و تنها به اين دليل كه اروپايي‌ها اين روز را براي مهر و دوستي انتخاب كرده‌اند، مي‌كوشيم از آنها هم پيشي بگيريم و وانمود كنيم كه پاي‌بند به دوستي و لابد آشنا با فرهنگ «جهاني» هستيم. درست است كه مهرورزي و دوستي يكي از هداياي آفريدگار به آدمي است و كاري پسنديده و شايسته به‌شمار مي‌رود اما آيا بهتر نيست كه روزي را براي اين كار برگزينيم كه با فرهنگ و هويت ما سازگاري دارد و برخاسته از ذهن و انديشه‌ي پيشينيان ماست؟

 از همه‌ي اينها گذشته، ولنتاين تاريخچه كامل و دقيقي ندارد و هر كس درباره‌ي آن چيزي مي‌گويد؛ آنقدر كه افسانه و تاريخ در هم آميخته مي‌شود. گفته‌اند كه در سده‌ي سوم ميلادي، امپراتور روم، كلاديوس دوم، براي آن كه سربازانش را مرداني جنگ‌وجو تربيت كند، آنها را از ازدواج و دلبستگي‌هاي خانوادگي دور مي‌داشت و اجازه نمي‌داد كه همسري برگزينند اما كشيشي به نام والنتين (يا: والنتيانوس) مخفيانه سربازان امپراتور را به عقد دختران محبوبشان درمي‌آورد. چندي بعد، امپراتور پي به كار والنتين بُرد و دستور دستگيري او را داد. والنتين كه گرفتار بند و زندان شده بود، دلباخته‌ي دختر نابينايي مي‌شود كه به زندان سر مي‌كشيد. هنگامي كه مي‌خواهند والنتين را به گناه ناديده گرفتن فرمان امپراتور اعدام كنند، كارتي براي دختر نابينا مي‌فرستد و بر آن چنين عبارت كوتاهي مي‌نويسد: «از طرف والنتين». به همين دليل، اروپايي‌ها روز 14 فوريه را روز مهرورزي نامگذاري كرده‌اند و اين روز را بر اساس آنچه كه در تاريخ آنها روي داده، يا گمان مي‌كنند كه روي داده باشد، پاس مي‌دارند. اين تنها يكي از چند داستان و روايتي است كه درباره‌ي ولنتين گفته‌اند.

حالا همين را مقايسه كنيد با جشن اسفندگان و معنا و فلسفه‌ي تامل برانگيزي كه دارد. اسفند ماه رويش جوانه‌هاي سبز و نويد زندگي و بهار و زايش زمين و پاسداشت مهر و دوستي است. پس آيا بهتر نيست كه به جاي تقليد از اروپاييان، اسفندگان را روز مهرورزي و دوستي بدانيم و از اين راه بكوشيم تا پيام انديشه‌برانگيز و فلسفه‌ي آن را درك كنيم؟ به‌راستي آيا مهر و عشق راستين در ولنتاين اروپايي‌ها نهفته است يا در اسفندگان ایرانی‌ها؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر