- سه دهه است که درویشان را میزنند، آنها را بازداشت میکنند، مراکز دینی آنها را با بولدوزر صاف میکنند و افراد یادشده یک کلمه در محکومیت حکومت چیزی نگفتهاند.
- دعوت به عدم خشونت تا یک جایی کار میکند اما مردم غیر از شنیدههایشان، انگیزه و عقل بقا هم دارند.
- در کف زدن برای حکومت جهت سرکوب معترضان دیماه عباس عبدی و محمد رضا جلاییپور پیشقدم شدند و این بار برای سرکوب درویشان، عطاءالله مهاجرانی و مازیار خسروی. یکی از اصلاحطلبان و رانتخواران سابق نیز خود را چریک علیه حکومتی معرفی کرد که هنوز شکل نگرفته و معلوم هم نیست شکل بگیرد ولی در برابر حکومت تا دندان مسلحی که کشتار مردم، عمل هر روزهی آن است به مبارزات بیخشونت دعوت میکند!
- اصلاحطلبان سابق و لاحق نقاب از چهره برداشته و دارند ماشین سرکوب را روغنکاری میکنند.
کیهان لندن، مجید محمدی – رخدادهای ۳۰ بهمن ۱۳۹۶ در درگیری میان دراویش گنابادی از یک سو و نیروهای گارد ویژهی سرکوب و بسیج از سوی دیگر نقطهی پایانی است بر سه دهه تلاش مخالفان جمهوری اسلامی (نوع اصلاحطلب آن) برای حاکمیت بخشیدن به گفتمان مبارزات غیرخشونتآمیز در برابر حکومت تنفر و کشتار که این کارها برای آن هم تاکتیک است و هم راهبرد. در رخدادهای این روز به گفتهی سخنگوی نیروی انتظامی سه نیروی گارد ویژه با اتوبوس، یک بسیجی با ماشین سمند و یک بسیجی با سلاح سرد به قتل رسیدهاند. فیلمهایی که از این ماجرا گرفته شده نشان میدهند که نخست این نیروهای گارد ویژه هستند که به درویشان حمله کرده و تیراندازی میکنند و بعد اتوبوس به میان آنها میرود تا از کشتن درویشان جلوگیری کند.
نقش جمهوری اسلامی
نظامیان، شبهنظامیان و امنیتیهای حکومت سه دهه است باورمندان به گفتمان مبارزات بیخشونت را مسخره کرده و لیبرال و بی جربزه و ضعیف و بی… معرفی کردهاند. از سوی دیگر مدام به مخالفان میگویند ما با قصابی و آتشسوزی و سوزاندن مردم در سینماها و کشتن و ترور رژیم سابق را برانداختیم و حاکم شدیم و اگر شما میخواهید ما را براندازید باید همین کار را بکنید. اینها فقط در حد حرف باقی نمانده و در عمل حکومت هیچ فرصتی را برای خشونت و ترور و شکنجه و پراکندن نفرت و خشونت از دست نداده است. موردی را که اصلاحطلبان مدعی هستند حکومت با تدبیر و اعتدال برخورد کرده سرکوب خیزش دی ۹۶ بوده که با ۲۸ کشته در خیابانها و چند خودکشی در زندانها و با بازداشت هزاران نفر به انجام رسید. جمهوری اسلامی مدام در کار اذیت و آزار هر کسی است که پرچم ولایت را برنداشته و اندکی با نظام ناهمرنگ باشد. در همین حد هم که مردم ایران منفجر نشدهاند باید به صبر و حوصلهی آنها تبریک گفت و ماشین سرکوب حکومت را نیز در ارعاب عمومی و افکندن ترس موفق تلقی کرد.
در چنین شرایطی دعوت فعالان سیاسی و حقوق بشر به عدم خشونت دارد به تدریج کمرنگ میشود. این دعوت تا یک جایی کار میکند. اما مردم غیر از شنیدههایشان، انگیزه و عقل بقا هم دارند. وقتی به آنها در خیابان شلیک شود طبعا واکنش نشان میدهند. مردمی که راه عدم خشونت را بر میگزینند انتظار ندارند از اصلاحطلبان عناوین «وحشی و جنایتکار و داعشی» (در فحاشی عطاءالله مهاجرانی به درویشان) و «چماقدار و اوباش» (در فحاشی مازیار خسروی دبیر سیاسی روزنامه شرق) دریافت کنند؛ عناوینی که بیش از همه سزاوار انتساب به مقامات جمهوری اسلامی و بهویژه مقامات نظامی و امنیتی و قضایی و انتظامی آن است. سه دهه است که درویشان را میزنند، آنها را بازداشت میکنند، مراکز دینی آنها را با بولدوزر صاف میکنند و افراد یادشده یک کلمه در محکومیت حکومت چیزی نگفتهاند؛ حالا گویی تاریخ از ۳۰ بهمن ۱۳۹۶ آغاز شده است! اتفاقا اینگونه محکوم کردنها سریعتر از رفتارهای خیابانی به گفتمان مبارزات بدون خشونت پایان میدهد. در کف زدن برای حکومت جهت سرکوب معترضان دیماه عباس عبدی و محمد رضا جلاییپور پیشقدم شدند و اینبار برای سرکوب درویشان، عطاءالله مهاجرانی و مازیار خسروی. یکی از اصلاحطلبان و رانتخواران سابق نیز در خارج کشور (محسن مخملباف) خود را چریک علیه حکومتی معرفی کرد که هنوز شکل نگرفته و معلوم هم نیست شکل بگیرد ولی در برابر حکومت تا دندان مسلحی که کشتار مردم، عمل هر روزهی آن است به مبارزات بیخشونت دعوت میکند! این تناقض آشکار، یعنی اصلاحطلبان سابق و لاحق هم نقاب از چهره برداشته و دارند ماشین سرکوب را روغنکاری میکنند.
عنوان داعشی
هنگامی که چهار سال پیش جمهوری اسلامی را با داعش در یکی از برنامههای خبری صدای امریکا مقایسه کردم این رسانه که لابی جمهوری اسلامی آن را در اختیار داشت و هنوز تا حدی دارد مرا در فهرست سیاه مدعوین خود قرار داد. این موضوع تا این حد برای اصلاحطلبان مذهبی گران میآمد که حاضر بودند یک شهروند امریکایی و جامعهشناس را از فهرست مهمانان گهگاهی صدای امریکا کنار بگذارند. اما امروز همان اصلاحطلبان درویشانی را که از خود دفاع کردهاند داعشی مینامند (از حسین شریعتمداری انتظاری غیر از این نمیرود). اعضای داعش در همهی نقاط دنیا با گارد ویژه و تیراندازی دنبال نشدهاند تا بعد برای دفاع از خود به اتوبوس و اتومبیل متوسل شوند. عنوان داعش بیش از همه شایستهی نیروهای سرکوب جمهوری اسلامی است که همهی اعمال داعش را مرتکب شدهاند و با پر رویی تمام مخالفان خود را داعشی مینامند.
انحصار ابزارهای خشونت
آن باور که ابزارهای خشونت باید در انحصار حکومت باشد اصل بی پایه و اساسی است. در برابر حکومت جائر و سرکوبگر هیچ عقلی نمیگوید باید دیگران دستهایشان را ببندند و بایستند تا از بالای پل به پایین پرت شده یا در خیابان درو شوند. انحصار خشونت در دستان حکومت وقتی معقول است که اولا حکومت منتخب مردم باشد و مردم بتوانند به سادگی و بدون هزینه آن را تغییر دهند و ثانیا اینکه حکومت تنها در برابر خشونت با کمترین خشونت آن هم به عنوان آخرین حربه از منافع و امنیت عمومی عامه (نه امنیت اراذل و اوباش حاکم) دفاع کند نه اینکه خود اول از همه دست به خشونت بزند، آن هم به آخرین حد آن که کشتن باشد.
جمهوری اسلامی یک حکومت قصاب است که مردم ایران به هر وجهی میتوانند از خود در برابر سرکوبهای آن دفاع کنند و مسئولیت هر گونه خشونت مستقیما متوجه مقامات است. چپهای ضد امپریالیست که از قوانین سلاح در ایالات متحده انتقاد میکنند در برابر سلاخیهای جمهوری اسلامی چه ابزاری را پیشنهاد میکنند؟ این حکومتها هستند که باید از مردم بترسند و نه مردم از حکومت. تفاوت دمکراسی و دیکتاتوری در برگزاری انتخابات حتی نوع آزاد آن نیست؛ در ساز و کار ترس است. در دمکراسی حکومت از مردم میترسد و در دیکتاتوری مردم از حکومت.
حق دفاع از خود
مبارزهی بدون خشونت تاکتیک بسیار موثری برای گروههای سازمانیافته است چون این گروهها با توجه به اینکه اعضای شناخته شدهای دارند و میخواهند به فعالیت خود ادامه دهند نمیتوانند در برابر مشت مشت و در برابر چماق چماق به کار برند چون نه تعداد آنها برای مقابله کافی است و نه از حیث سلاح میتوانند با حکومت رقابت کنند. البته این گروهها نیز همیشه حق دفاع از خود را دارند بدون خشونت یا با خشونت. این موضوع درباره ایران صدق نمیکند چون حکومت نمیتواند هیچ گروه سازمانیافتهای را حتی چند انجمن صنفی دانشجویی را تحمل کند. در خیزش دیماه ۹۶ اعضای این انجمنها بدون حضور در اعتراضات از اولین افرادی بودند که دستگیر شدند.
وقتی به افراد غیرسازمانیافته میرسیم هیچ عاقلی نمیتواند منکر حق دفاع فردی باشد. وقتی به کسی شلیک میکنند نمیتوانید از او انتظار داشته باشید که با تاکتیک خودکشی هیچ واکنشی نشان ندهد. طبیعی است که وقتی فردی میبیند صدها نفر دارند به دوستان و نزدیکانش حمله میکنند و تیر میاندازند واکنش نشان میدهد. به نظر میآید سه دهه کتک خوردن، ناسزا شنیدن، کشته دادن و ترور شدن برای یک ملت هشتاد میلیونی کافی باشد. نمیتوان از تک تک شهروندان انتظار گاندی بودن داشت. گاندی هم با حکومتی مواجه نبود که اولین واکنش آن فرستادن جوخهی آتش به خیابان باشد. در یک نقطه ساز و کار ترس باید وارونه شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر