در کازرون مردم علیه طرح «تجزیه»ی شهرشان به خیابان میآیند. شعارها خیلی زود به «مرگ بر دیکتاتور» و «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن» تبدیل میشود.
در اصفهان مردم و کشاورزان در اعتراض به کمآبی و انتقال آب شهرشان به مناطق دیگر تجمع و تظاهرات میکنند. شعارها خیلی زود رنگ و بوی سیاسی میگیرد.
در مشهد کارگران برای دریافت دستمزدهای عقبافتاده اعتراض میکنند و علیه شرایط اقتصادی شعار میدهند.
آموزگاران برای بهبود وضعیت خود دست به اعتراض میزنند، دولت «تدبیر و امید» دستور بازداشت آنها را میدهد.
بازنشستگان که امید داشتند دوران سالمندی را در آسایش طی کنند، حقوقشان در برابر غول گرانی و تورم کفاف زندگیشان را نمیدهد و مجبورند به خیابانها بیایند.
مالباختگان که دار و ندار خود را در مؤسسات مالی و اعتباری باختهاند، از شعار فراتر رفته و به صورت نمادین عروسک ولیالله سیف رئیس بانک مرکزی را به دار میآویزند.
این وضعیت به هیچوجه عادی نیست! تازه، نه تنها در ایران بلکه در آن سوی مرزها، در عراق نیز مردم کشور همسایه فریاد میزنند «ایران برو بیرون!» و منظورشان از «ایران»، حکومت اسلامی- شیعهی ایران است. این شعار پاسخ مساعد عراقیها به ایرانیهاست که خودشان سالهاست بر سر جمهوری اسلامی فریاد میزنند: فلسطین را رها کن، سوریه و عراق را رها کن! این شعارها همزمان یک معضل مزمن را به نمایش میگذارد که همواره درباره آن هشدار داده شده است: سیاست منطقهای و خارجی جمهوری اسلامی در ارتباط مستقیم با زندگی مردم، کشور را به سوی نابودی میراند. اما «نظام مقدس» وانمود میکند که در برابر «غرب» ایستاده و حضورش در کشورهای منطقه برای حفظ امنیت ایران و ایرانیان است!
اما این چه حضوری است که هیچ کس آن را نمیخواهد جز فرماندهان سپاه پاسداران و «رهبر»ی که مغزش با تفکر آلودهی «صدور انقلاب شیعه» شسته شده است؟!
و این چه نظامی است که به گفتهی دوست و دشمن و حتی مقامات و دلبستگان خود رژیم، اکثریت مردم آن را نمیخواهند و دامنهی منفور بودنش به کشورهای منطقه نیز کشیده شده است؟!
در بقیهی جهان نیز سه کشور اروپایی که این روزها ژست همراهی نه با جمهوری اسلامی بلکه با «برجام» را گرفتهاند، تمام نگرانیشان بیش از هر چیز زیانهای ناشی از تحریمهای آمریکاست و نه سودی که ممکن است از شرایط پا در هوای یک رژیم منفور در داخل و منطقه نصیبشان شود. این فقط خود نظام است که ظاهرا نمیداند مخالفت با آن هم داخلی و هم منطقهای و جهانی است زیرا خودشیفتگی و خودفریبی آن را کور کرده و قدرت سرکوب خود را به حساب محبوبیتش میگذارد.
[کیهان لندن شماره ۱۶۱]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر