سفر محمدجواد ظریف به بروکسل و ملاقات زیگمار گابریل وزیر امور خارجه آلمان با وی و فرار آیتالله شاهرودی از بیمارستان خصوصی مغز و اعصاب در هانوفر همزمان با تظاهرات سراسری در ایران، موضوع ایران را بار دیگر در مرکز توجه رسانههای آلمان قرار داد.
بسیاری از ایرانیان ساکن آلمان سیاستهای دولت این کشور را محکوم میکنند و معتقدند سیاستمداران کشورهای دمکرات نباید با یک حکومت سرکوبگر مماشات کنند.
روزنامه آلمانی «بیلد» درباره دیدار و گفتگوی زیگمار گابریل با محمدجواد ظریف در بروکسل مینویسد که وی در ملاقات خود با نمایندگان رژیم ملایان در روز پنجشنبه، ۱۱ ژانویه، دوباره از برجام دفاع کرد.
این روزنامه در گفتگویی با پرویز دستمالچی از مخالفان جمهوری اسلامی که در سال ۱۹۹۲ از ترور «میکونوس» در شهر برلین جان سالم به در برد در باره اعتراضات اخیر در ایران گفتگو کرده است.
بیلد: آقای دستمالچی، به نظر شما ویژگی اعتراضات اخیر در ایران چیست؟
دستمالچی: در صد سال گذشته هیچ جنبش اعتراضی به این سرعت به سراسر کشور گسترش نیافته است. در آخرین جنبش اعتراضی ایرانیان (جنبش سبز) در سال ۲۰۰۹ شعار معترضان «رای من کو» و اعتراض به تقلب در انتخابات بود. در آن زمان مردم در دو، سه شهر بزرگ برای کسب آزادیهای بیشتر اقدام به تظاهرات کردند. اعتراضات اخیر بسایر عمیقتر و بسیار رادیکالتر است. مردم به خیابان آمدهاند زیرا گرسنهاند، زیرا چندین ماه است حقوق و دستمزدهایشان پرداخت نشده. اینها دست به اعتراض زدهاند زیرا پساندازهایشان در بانکها از میان رفته. مخالفت آنها اینبار با کل نظام جمهوری اسلامی است. به نظر من حتی اگر این اعتراضات امروز هم سرکوب شوند، چند ماه دیگر دو باره سر بلند خواهند کرد. این جنبش اعتراضی تمام کشور و تمام سیستم سیاسی را برای همیشه تکان داده است. من گزارشهای ویدئویی میبینم که در آنها معترضان میگویند: «میخواهند با من چکار کنند، دستگیرم کنند؟ خب، بکنند، در آنصورت در زندان حداقل چیزی برای خوردن دارم.»
– انگیزه تظاهرکنندگان چیست؟
– ایرانیان از این نظام بسیار ناراضی هستند و در بیست سال گذشته این نارضایتی را نشان دادهاند. آنها برای تغییر هر تلاشی را در تمام زمینهها تجربه کردهاند: به اصلاحطلبان و محمد خاتمی رای دادند، سعی کردند با حسین موسوی و جنبش سبز به اهداف خود برسد و اکنون با حسن روحانی. با هیچ یک از آنها به نتیجه مطلوب نرسیدهاند. این نارضایتی اساسی و بنیادی و این اعتراضات را نمیتوان برای همیشه و درازمدت سرکوب کرد. به اضافه اینکه، زمانی که وضع معیشت مردم بد است، زندگی افراد بسیج یا واحدهای شبهنظامی یا اقشار پایین سپاه پاسداران نیز چندان بهتر نخواهد بود. حکومت این افراد را هر چه بیشتر در خیابان علیه معترضان نگهدارد، به همان میزان ضربهپذیرتر خواهد شد. معترضان از آنها میپرسند: «چرا ما را میزنید؟ ما گرسنهایم، ماههاست حقوق و دستمزد ما را پرداخت نکردهاند» و… اینها دلایلی هستند که خیلی راحت میشود آنها را درک کرد و فهمید.
– معترضان چه کسانی هستند؟ آیا این جنبش اعتراضی دارای رهبری است؟
-این جنبش دارای رهبری نیست، بلکه ملت است که از پایین علیه کل نظام قیام کرده است. حتی در شهرهایی چون قم و مشهد، یعنی مناطقی که به طور سنتی همواره پشتیبان ملایان بودهاند، به پا خاستهاند، در استانها و شهرهای کوچک؛ شما حتی در شهرهای کوچک هم میتوانید ببینید که مردم خواهان یک نظام سکولار هستند. جنبش آنها، جنبشی برای دمکراسی، برای جدایی دین از حکومت است. در یکی از تظاهرات، زمانی که نیروهای بسیج با هدف ایجاد اغتشاش در میان مردم شعار «الله اکبر» میدادند، مردم در پاسخ آنها را هو کردند. در سراسر تظاهرات در کشور شما یک شعار مذهبی نمیشنوید. باید به این موضوع توجه ویژه داشت. اروپا باید بفهمد که در ایران چه اتفاقی در حال روی دادن است.
– نظر شما درباره ملاقات زیگمار گابریل و محمدجواد ظریف چیست؟
– دعوت گابریل از آقای ظریف میتواند برای مردم ایران پیام غلطی داشته باشد. این دعوت میتواند به این معنا تلقی شود که آلمان پشتیبان رژیم است و ما همچنان به همکاری با آنها ادامه خواهیم داد. در حالی که اگر آلمانیها خواهان دگرگونیهای اساسی در خاورمیانه هستنند، اکنون زمان بسیار مناسبی برای این سیاست است. از نگاه من، تا زمانی که این نظام بنیادگرا در ایران بر سر کار باشد، در آن منطقه صلح و آرامش برقرار نخواهد شد. این امر در طبیعت رژیم بنیادگرای ایران نهفته است که می خواهد ایدئولوژی شیعه خود را به همه جا صادر کند و تا این رژیم هست پایانی برای این ناآرامیها وجود نخواهد داشت. اروپا باید سرانجام این را بفهمد. به نظر من سیاست آلمان در این زمینه نادرست است؛ اگر دولت آلمان می خواهد از ایجاد یک سوریه دیگر در خاورمیانه پیشگیری کند، باید بسیار روشن و صریح از اعتراضات مردم ایران پشتیبانی کند و به ملایان فشار آورد که حقوق مردم را به رسمیت بشناسند زیرا در اینجا تصمیم با حکومتگران جمهوری اسلامی است که راه تغییرات و گذار در ایران مسالمتآمیز باشد یا یک سوریه دوم به وجود آید.
– تلویزیون دولتی ایران تنها تظاهرات حامیان رژیم را نشان میدهد. رژیم ایران واقعا از چه میزان پشتیبانی و حمایت مردم بهرهمند است؟
– بسیاری از رسانههای اروپایی نیز این تظاهرات بزرگ دولتی را یکسویه و بدون نقد و بررسیهای لازم و ضروری پخش کردند. واقعا غیرقابل باور است. اینها تظاهراتی هستند که دولت آنها را سازماندهی میکند. تظاهراتی که کارکنان و کارمندان حکومت باید در آنها شرکت کنند. هر دیکتاتوری میتواند چنین تظاهراتی را سازماندهی کند. در حالی که رژیم از پشتیبانی اندکی در میان مردم برخوردار است و آنها کاملا به این امر واقف هستند. اگر آنها معتقدند که اکثریت ملت ایران با آنهاست، کاری ندارد، با نظارت نهادهای بیطرف بینالمللی، اجازه دهند در سراسر ایران تظاهرات مسالمتآمیز برگزار شود، بدون آنکه نیروهای سرکوبگر بسیج و سپاه پاسداران و… مردم را سرکوب کنند. در آن صورت همه خواهند دید که اکثریت با کیست. من فکر میکنم اگر قدرتمدارن در ایران حق اجتماعات و تظاهرات ملت را به رسمیت بشناسند و نیروهای سرکوب خود را به خیابان نفرستند که مردم را قلع و قمع کنند، در آن صورت در سراسر ایران میلیونها نفر در مخالفت با حکومتگران به خیابان خواهند آمد.
– معترضان ایرانی از چه راهی میخواهند به اهداف خود دست یابند و آیا این راه و اهداف با علایق ما اروپاییان و آلمانیها همخوانی دارد؟
– اهداف این جنبش اعتراضی با علایق اروپا و آلمان کاملا در تطابق است. اگر اروپا خواهان صلح و آرامش در منطقه است، باید اکنون از این اعتراضات در ایران حمایت کند. این اعتراضات یک شانس تاریخی برای تمام منطقه است. ایران میتواند همان راهی را برود که در لهستان در پیش گرفته شد. در لهستان بر اثر فشار جنبش «همبستگی» (Solidarnosc) کاندیداهای مستقل از حکومت توانستند در انتخابات شرکت کنند [لغو نظارت استصوابی بر انتخابات] و به این ترتیب گام به گام با اصلاحات و از راه مسالمتآمیز گذار به دمکراسی انجام گرفت. اگر در ایران نظارت استصوابی شورای نگهبان بر انتخابات لغو شود و ملت بتواند نمایندگان واقعی خود را معرفی و انتخاب کند، در چنین حالتی یک گذار مسالمتآمیز ممکن خواهد بود. رفراندوم نیز یکی از امکانات است. اما، در هر صورت، چه از راه لغو نظارت استصوابی بر انتخابات گذار انجام گیرد یا از راه برگزاری یک رفراندوم، هر دو راه دارای پیششرطهایی لازم و ضروری هستند، مانند: به رسمیت شناختن حق آزادی انجام تظاهرات و اجتماعات، تضمین حق آزادی بیان، آزادی تمام زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و سایر رسانههای همگانی، رفع و لغو ممنوعیت فعالیت احزاب و سازمانهای سیاسی تا آنها بتوانند آزادانه فعالیت کنند و…، اگر برای یک سال مجموعه این حقوق و آزادیها تضمین باشد، پس از آن میتوان، به عنوان مثال، همهپرسی را برگزار کرد.
– اروپا و آلمان از چه راهی میتوانند به این جنبش اعتراضی کمک کنند؟
– اروپا باید به حکومتگران ایران فشار بیاورد تا آنها حقوق اساسی ملت ایران را تضمین و رعایت کنند. به عنوان مثال آلمان میتواند بگوید: تا زمانی که این حقوق رعایت و تضمین نشده باشد، با ایران معاملهای نخواهیم کرد. اگر اروپا به اهمیت این جنبش اعتراضی از پایین پی نبرد و اعتراضات ادامه یابند و در پی سرکوب، معترضان سرخورده شوند، در آنصورت میتواند وضعیت سوریه در ایران تکرار شود. اگر تلاش انسانها برای دست یافتن به دگرگونی از راه مسالمتآمیز همچنان سرکوب شود، در آنصورت زمانی خواهد رسید که آنها دست به اسلحه ببرند. رژیم بدون مقاومت و جنگ دست از قدرت نخواهد کشید، مگر آنکه فشار جهانی و نیز فشار از سوی اروپا وجود داشته باشد. برای آنکه وضعیت به خونریزی نکشد، برای آنکه از جنگ و خشونت پرهیز شود، برای آنکه میلیونها نفر مجبور به فرار از ایران نشوند، اروپا باید از جنبش اعتراضی مردم ایران حمایت کند. در غیر اینصورت اروپا مجبور خواهد شد در نهایت هزینه سنگینی برای آن بپردازد. در این اعتراضات نیز، از همان ابتدا مردم شعار میدادند «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران». آنها از این شرایط خسته شدهاند که خود در گرسنگی سر کنند و بعد حکومت سالانه صدها میلیون دلار خرج شبهنظامیان شیعه در منطقه کند. و باید توجه داشت که پایان گرفتن سیاستهای ماجراجویانه و جنگطلبانه رژیم ایران در منطقه، به سود اروپا و در جهت علایق آنها نیز هست.
– در دوران آیتالله شاهرودی به عنوان رییس قوه قضاییه بیش از ۲۰۰۰ حکم اعدام صادر و اجرا شده است، از جمله صدور حکم و اعدام نوجوانان زیر هژده سال و یا کسانی که خود قربانی تجاوز بودهاند. در این مورد چه میگویید؟
– تصور کنید یکی از قاضیان مرگ در دوران حکومت نازیسم برای مداوا و استراحت پزشکی به عنوان مثال به فرانسه بیاید. آلمانیها چه واکنشی خواهند داشت؟ حکومتگران ایران باید بدانند که در هیچ جا آرامش و امنیت نخواهند داشت و در خارج از کشور پیگرد قضایی در انتظار آنها خواهد بود. آنها چندین دهه است که علیه غرب و غربیان تنفرپراکنی میکنند، به این دلیل در اروپا هم نباید آرامش داشته باشند. اینکه نمیشود به ملت بگویند به هنگام بیماری به یکی از امامزادهها دخیل ببندید، اما خودشان برای معالجه راهی اروپا شوند این غیرقابل قبول است.
*منبع: روزنامه بیلد
*ترجمه از کیهان لندن
*ترجمه از کیهان لندن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر