درياي مازندران را ميگويم! درياي هزار نام! چشم و چراغ خاورميانه! که اين چنين از وراي هزارهها به آسمان مينگرد! چه روزگاراني را به خود ديده! و چه ننگ و نامهايي را پذيرفته . . .
صدها ميليون سال پيش به جاي درياهاي کنوني آرال، آزوف، سياه، مازندران، مديترانه، فارس، و درياهاي مجمعالجزاير مالاي، و . . . درياي بزرگي وجود داشت، که زيوس، زمينشناس اتريشي در سدهي 19م، آن را به نام الههي درياها «تتيس» نامگذاري کرده است.
برپايهي پژوهشهاي انجام شده، ايران، از جمله کرانههاي درياي مازندران و درياي پارس در دورهي باران در زير آبِ درياي تتيس قرار داشت.
در هر روي، تتيس، دريايي که روزگاري پهنههاي بزرگ خود را در سوي خطِ اِستوا گسترده بود، بيست ميليون سال پيش از بين ميرود تا کرهي زمين شکل امروزي را به خود بگيرد. بعدها در سرزمينهايي که از ژرفاي تتيس برآمدند، از جمله ايران، فرهنگهاي بزرگي ايجاد شد که تعيين کنندهي سرنوشت امروز ما بودهاند. کرانههاي درياي مازندران، از جمله گيلان و مازندران از درياي تتيس زاييده شده است، تتيس همانند يکي مادر، صدها ميليون سال سرزمينهاي گيلان و مازندران را در شکم خود، پرورانده است.
درياي مازندران، بزرگترين درياچهي جهان، در آسياي باختري و شمال مرکزي ايران، ميان 36 درجه و 34 دقيقه تا 47 درجه و 7/0 دقيقه پهناي شمالي و 46 درجه و 43 دقيقه تا 54 درجه و 51 دقيقه درازاي خاوري نسبت به نيمروز گرينويچ قرار دارد.
جمهوريهاي قزاقستان و فدراتيو روسيه درشمال، جمهوريهاي ترکمنستان و قزاقستان در خاور و جمهوريهاي آذربايجان و فدراتيو روسيه در باختر اين دريا قرار دارند. کرانههاي جنوبي، جنوب خاوري و جنوب باختري درياي مازندران وابسته به واحدهاي جغرافيايي گرگان و مازندران، گيلان و تالش است.
درازاي دراي مازندران پيرامون 1204 کيلومتر و پهناي آن، در پهنترين بخشها در شمال 554 کيلومتر و در کمترين پهنا پيرامون 204 کيلومتر و ميانگين پهناي آن، 300 کيلومتر است.
●●●
جغرافينگاران پيشين در نامگذاري سرزمينها، درياها، رودها، کوهها، و . . . ريشههايي را پاس داشته و به کار بردهاند، بدين معني که نام ايلها، طايفهها و مردمان هر ناحيه يا منطقه به سرزمين آنان اطلاق شده است، و نام بيشتر رودها از رنگ آبها و نام بيشتر کوهها در همانند بودن آنها به کالبدهاي ديگر، گرفته شده است. در نامگذاري درياها و درياچهها از ريشهي استوارتر و دلپذيرتري پيروي شده و بيشتر درياها هميشه به نام کشور يا سرزميني که در نزديکي و پيرامون آن قرار دارد، ناميده شدهاند. اقيانوس هند، خليج مکزيک، درياي چين، درياي پارس، و . . . از اين گونه نامها هستند.
روميها و يونانيهاي باستان در پيوندهاي درياي و سياسي خود با ايران، در درياي مازندران ياد کردهاند. در نبشتههاي باختري اين دريا از نام سرزمين هيرکانيا يا گرگان، درياي هيرکانيا خوانده شده است.
تا کنون نامهاي بسياري بر اين دريا نهاده شده است، به طوري که هيچ دريايي تا امروز شناخته نشده است که در گذر تاريخ به اندازهي درياي مازندران نامهاي گوناگون داشته باشد. اين نامها بازگو کنندهي جايگاه بلند اين درياست، زيرا نه تنها درياي مازندران سرشار از منابع طبيعي نفت و گاز و ماهي بوده و بسياري منابع مهم ديگر درآن وجود دارد، بلکه داراي آبهايي آرام و کرانههاي زيباست و بندرهاي آن، از جمله انزلي در گذر زمان از مراکز مهم بازرگاني بودهاند. در همين روند، برآنیم تا به همراه اشارهای برای هر نام، به یک یک این نامها بپردازیم :
هيرکانيا
نام پيشين درياي مازندران هيرکانيا؛ هيرکانيه، هرکانه، هيرکانيان، هيرکاني، ايراکانيا يا ارقانيا بوده است. از ميان تاريخنگاران باختري بطلميوس (سدهي 2 ميلادي) و ارستو آن را درياي ارقانيا خواندهاند. و گزنفون (سدهي 4 ق.م) هيرکاني را سرزمين جنوب خاوري درياي مازندران، که گرگان امروزي باشد، پنداشتهاند.
کاسپين
در گذشته به درياي مازندران کاسپين، کاسپيا، کاسپيان، کاسپيانا و کاسپي ميگفتند. به گفتهي استرابن (63ق.م-20م) کاسپيها در کرانهي جنوب باختري درياي مازندران ميزيستند که اين دريا به نام آنان، دريا کاسپي خوانده شده است. کاسپيها مردمي بودند کهن و ايرانينژاد، که در 2000 ق.م، در مرکز و در جنوب خاوري قفقاز زندگي ميکردند.
ساکازنه
ساکا، سکا، سرمت، سارمات، سيت، شاکا، چاکا، ساکازنه، سکزي، سگزي، ماساژت، شاخهاي از خانوادهي بزرگ سيت وسارمات، يعني خانوادهي ايراني بياباننوردي بودند، که در سرزمين پهناوري در آسياي مرکزي ميزيستند، در حدود اوايل هزارهي دوم پيش از ميلاد، در اثر فشار مردمان زردپوست شمالي و سرد شدن ناگهاني هوا، خشک شدن چراگاهها، به جنوب کوچ کردند.
از ميان اين تيرههايي که در حدود 1700 ق.م، در شمال درياي مازندران و ميان درياي سياه و درياي مازندران چادرنشيني ميکردند، تيرههاي ايراني مادي، پارسي و سکايي به سوي سرزمينهاي جنوبي کوچ کردند و به نواحي باختر درياي مازندران آمدند و در آن جا ساکن شدند و نام خود را به آن نواحي دادند. نامهاي اران، آلان و آلان، همه از ريشهي ايران برخاستهاند و بازگو کنندهي آنند که روزگاري ايراني نژادان در آن جا ساکن بودهاند.
خزر
خزرها که درياي مازندران به نام آنها خزر، خزران، بحرالخزر و خوزر خوانده شده است، ترکنژادان بودند که از بيابانهاي آسياي مرکزي به سوي پايين رود ولگا، يعني در شمال قفقفاز و کرانههاي باختري درياي مازندران، کوچ کرده بودند. برخي معتقدند با نگرش به پيشينهي بلند دریای مازندران، شايد نادرستترين نام براي آن واژهي تازهي خزر باشد.
تبرستان
نام پيشين درياي مازندران، تبرستان، طبرستان و تپورستان بوده است. واژهي تبرستان از نام تپورها گرفته شده است، که مانند آماردها در سرزمين مازندرن کنوني ميزيستهاند. اين نام، سپس به گونهي تپر و تبر، و در دوران اسلامي به گونهي طبر درآمده است. طبر در زبان بومي به معني کوه ميباشد و طبرستان به معني کوهستان است.
فراخکرت
واژهي فراخ کرت از دو پاره ساخته شده است. نخست فراخ به معني بزرگ، و کرت به معناي ساخته شده و انجام شده و بر روي هم فراخ کرت را «گسترش يافته»، بزرگ کرانه، فراخ کرانه، معني کردهاند. اين نام در زبان پهلوي فراخکرت و در اوستايي «وئوروکش» آمده است. وئوروکش به معني دريايي است که بريدگيهاي بسيار در کرانه دارد.
اين نام در اوستا بارها آمده و در آبانيشت، فقرههاي 116 تا 118، آمده است. اما آشکار نيست که جايگاه درست آن کجا بوده است. اگرچه برخي معتقدند که نام فراخکرت بيشتر جنبهي اساطيري دارد، اما گمان بيشتر پژوهشگران اين است که اين دريا با درياي مازندران قابل سنجش است.
آبسکون
آبسکون، آبسگون، آبسکون، آسکون، آشکون در پيوستنگاه رود گرگان در کرانهي جنوب خاوري مازندران قرار دارد و در گذشته يکي از بندرهاي مهم شمال ايران به شمار ميرفته و به همين مناسبت درياي مازندران را درياي آبسکون خواندهاند.
خراسان
يکي از نامهاي پيشين درياي مازندران، خراسان و الدوارهالخراسانيه بوده است، زيرا گفتهاند که چون اين دريا در نزديکي خراسان قرار دارد، درياي خراسان ناميده شده است.
ابنفقيه در کتاب ترجمهي مختصرالبلدان، نگارش 290 ه.ق، از اين دريا به نام درياي خراسان ياد کرده است.
اکفوده
درياي مازندران در گذشته «زراه اکفوده» يا «اکفوده دريا» ناميده ميشده است. در برهان قاطع آمده است که اکفوده بر وزن افزوده، نام درياي گيلان است.
گيلان
به درياي مازندران، درياي گيلان، گيل، بحرالجيل و جيلي ميگفتند. گيلها يا گلها نام مردمي است که از چند سده پيش در سرزمين گيلان امروزي زندگي ميکردند و نام خود را به اين دريا دادهاند.
ديلم
ديلمان، نام مردمي است که در ديلم، سرزمين بين تبرستان و آذربايجان زندگي ميکردند. نام ديلم از سدهي نهم ميلادي، به اين دريا داده شده است، عربها به آن بحرالديلم ميگفتند.
ساري
کاپيتان فيليپو (1884م) از درياي مازندران به نام درياي ساري ياد کرده است. واژهي ساري نام مرکز استان مازندران ، يعني شهر باستاني ساري است.
قزوين
نام درياي قزوين گرفته شده از نام شهر قزوين است، زيرا در روزگاران گذشته که سطح درياي مازندران بسيار بالاتر از امروز بوده و در برخي جاها به کوهستان البرز ميپيوسته، قزوين به دريا بسيار نزديکتر بوده است.
باکو
در روزگار تيموريان به درياي مازندران درياي باکو ميگفتند. کلاويخو، سفير اسپانيا در دربار امير تيمور گورکاني، که در 808 ه.ق اين شهر را ديده است، ميگويد رود جيحون به درياي باکو ميريزد. مارکوپولو، و همچنین آدام اولئاريوس، سفير دوک دهولشتين، در سفرنامهي «به مسکو و تاتارستان» خود، درياي مازندران را درياي باکو نگاشته است.
خوالينسک
خوالينسک، خوالينسکوئه موره، خواليس، خوالين، از نامهاي پيشين درياي مازندران است، که اسلاوها به اعتبار خواليسها که بين دهانهي ولگا مسکن داشتهاند، به اين دريا دادهاند.
تِنگيز
تيرههاي گوناگون ترک که در کرانهي درياي مازندران زندگي ميکنند، اين دريا را تِنگيز يا دنيز يا آقدنيز، يعني درياي سفيد مينامند.
مازندران
واژهي مازندران که از سدهها پيش و به قولي از آغاز سدهي 7 ه.ف/13م در روزگار تاخت و تاز مغولان جاي نام کهنتر، يعني تبرستان را گرفت، بر اين دريا نيز نهاده شد و تاکنون نيز پايدار است.
دربارهي معني نام مازندران گفتگوهاي بسياري شده است که از این ميان، گروهي اين واژه را در پيوند با مازها و کوههاي شمال ايران ميدانند.
ديگر نامها :
همچنين ديگر نامهاي درياي مازندران که درگذشته بر آن نهاده شده، عبارتند از :آلبانيا، استراخان، بابالابواب يا دربند بحرالعجم، تالشان يا طالشان، جوزجان، شيروان و . . . .
منبع :
نام درياي پارس و درياي مازندران و بندرها و جزيرههاي ايراني، ايرج افشار سيستاني، کشتيراني والفجر هشت، 1376
تارنمای امرداد - فرشید ابراهیمی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر