۱۸ فروردین ۱۳۹۷

مردم میهنِ ما و تبعیض‌ها و حساسیت‌های قومی - الاهه بقراط

- سال‌‌هاست که پیوندهای سببی بین اهالی مناطق مختلف به پیوندهای نسبی تبدیل و در تار و پود بافت فرهنگی ایران تنیده شده است.
- یک نکته را درباره شهروندان عرب ایران نباید ناگفته گذاشت که با روی کار آمدن جمهوری اسلامی، آنها علاوه بر تبعیض سراسری و بومی، یک فشار دیگر را نیز تحمل می‌کنند و آن حساسیت و ضدیت بقیه‌ی مردم ایران نسبت به حکومتی است که زمامدارانش همواره تعلق و بندگی خود را نسبت به «اعراب» ابراز کرده‌اند!‌
- اگر مردم استان خوزستان و شهر اهواز به صدا و سیمای جمهوری اسلامی اعتراض می‌کنند که چرا ما را در نقشه‌ی کشورمان، ایران، نادیده گرفتید، تمام‌قد می‌بایست از این اعتراض حمایت کرد و اجازه نداد تا حکومت و تجزیه‌طلبان و نیروهای بیگانه به سود خود از آن بهره‌برداری کنند.
هرگونه جدی نگرفتن درهم‌تنیدگی قومی و بومی در ایران می‌تواند به فاجعه منجر شود
علاوه بر مستندات تاریخی چندهزار‌ ساله‌ی کشوری پهناور که تنوعات قومی و فرهنگی گسترده‌ای را در خود جای داده، در تاریخ معاصر ایران نیز کم درباره این تنوع گفته و نوشته نشده است.
با همگانی شدن آموزش و سوادآموزی که ایران نیز با تأخیری در دوران قاجار، پس از انقلاب مشروطه و در زمان پهلوی‌ها به آن گام گذاشت، کودکان ایران از دبستان با این تنوع آشنا می‌شدند. این متن که «کشور ما دریا و کوهستان‌ها و دشت‌های فراوانی دارد. بعضی از مردم ایران در کنار دریاها زندگی می‌کنند. بعضی از مردم ایران در کوهستان‌ها زندگی می‌کنند. بعضی از مردم ایران در دشت‌ها زندگی می‌کنند. مردم میهن ما، در هر جا که زندگی کنند، ایرانی هستند» در کتاب‌ درسی دبستان همراه با تصاویر اقوام مختلف، تلاش برای شناساندن این تنوع از همان کودکی بود.
این آشنایی بعدها در بازار کار و دانشگاه‌ها که همواره محل تلاقی این تنوع بوده‌اند، تعمیق می‌یافت. سال‌‌هاست که پیوندهای سببی بین اهالی مناطق مختلف به پیوندهای نسبی تبدیل و در تار و پود بافت فرهنگی ایران تنیده شده است.
نقش حکومت و تبعیض سازمانیافته
با این همه سیستم سیاسی و اداری متمرکز ایران که چه در خاورمیانه و چه در کشورهای دیگر جهان امری استثنایی نبود، و همچنین توطئه‌ و مداخله‌ی کشورهایی مانند روسیه و انگلیس که از شمال و جنوب عادت کرده‌ بودند ایران را محلی برای تأمین منابع و منافع خود ببینند، حساسیت‌هایی را به ویژه درباره استان‌های مرزی ایران به وجود آورد که به تبعیض سازمان‌یافته علیه آنها دامن زد. از همین رو در هر دوره از تاریخ معاصر ایران، مسائل و مشکلات قومی هرگاه امکان بروز پیدا کنند به عنوان یکی از معضلات حل نشده‌ی جامعه خود را نشان می‌دهند.
پس از انقلاب ۵۷، سرکوب سراسری خیلی زود به سیاست غالب حکومت اسلامی تبدیل شد بطوری که اعتراض علیه هر تبعیضی، اعم از جنسیتی و قومی و مذهبی در هر منطقه‌ای که باشد بلافاصله با سرکوب ملی و سراسری گره می‌خورَد. این پیوستگی سبب شده تا تبعیض‌های قومی نیز راه حل منفرد نداشته باشد! جمهوری اسلامی در پیشبرد سیاست‌های خود هرگز به این نکته نیندیشید که سرکوب مزمن و همگانی می‌تواند در طول زمان چنان مشکلات را به «درد مشترک» تبدیل کند که مردم را با همه تنوع و مطالبات گوناگون، در برابر یک معضل و یک دشمن قرار دهد: جمهوری اسلامی!
گروههای تجزیهطلب
سرزمین پهناور ایران، پنجاه سال  یا صد سال یا دویست و سیصد سال پیش تشکیل نشده. ایران را قدرت‌های بزرگ برای حفظ منافع خود با گذاشتن خط‌کش روی نقشه‌ی خاورمیانه و آفریقا نساخته‌اند. این کشور نه تنها مانند اتحاد شوروی سابق یا یوگسلاوی پیشین با وصله و پینه‌شدن سرزمین‌های مختلف شکل نگرفته بلکه مناطقی از پیکر خود را در همدستی حکومت‌های بی‌لیاقت و روحانیت مرتجع که در قدرت سهیم بودند، از دست داده است. تجزیه‌طلبانی که از این متأسف هستند که چرا مانند برخی کشورهای همسایه و منطقه، خط‌کش قدرت‌های بزرگ نتوانسته آنها را از ایران جدا کند، دروغ می‌گویند اگر مدعی دفاع از منافع و امنیت و آزادی و رفاه مردمان مناطقی هستند که چشم طمع به تجزیه‌ی آنها دوخته‌اند.
اهواز نخستین ساعات ۱۵ فروردین ۹۷
ایران این امتیاز بزرگ را دارد که تجزیه‌طلبانش همواره افرادی اندک بوده‌اند که حتی کشورهایی هم که آنها را زیر بال و پر خود می‌گرفتند، در بزنگاه‌های تاریخی تنهایشان گذاشته‌اند. امتیاز دیگر، همبستگی و پیوستگی قومی و فرهنگی در سراسر ایران است که با وجود جمعیت‌های قومی غالب در هر منطقه، شهروندانی از سراسر کشور را نیز در آغوش خود جای داده است. تهران به عنوان پایتخت و هر شهر بزرگ دیگر در ایران، نمادی از این تنوع است. مشکل نه در این تنوع، که به خودی خود یک امتیاز و موهبت طبیعی و اجتماعی به شمار می‌رود، بلکه بر سر ساختاری است که مانع همزیستی فعال و پویا و خلاق این مردمان می‌شود. در این مجموعه، تجزیه‌طلبان بیشتر نقش ویروس‌هایی را بازی می‌کنند که باید در برابرشان مصونیت داشت. آنها را اما نباید نادیده گرفت و انکار کرد. هیچ نیرو و پتانسیلی با نادیده گرفتن، خنثی نمی‌شود! بلکه امکان می‌یابد تا با استفاده از بی‌اطلاعی و ناآگاهی برخی مخاطبان، آنها را به خود جلب کند. اطلاع‌رسانی و آگاهی، بهترین واکسن و مصونیت در برابر فریبکاری، توطئه و تفرقه است به ویژه آنکه  تجزیه‌طلبان حتی از سوی خود جمهوری اسلامی نیز برای تفرقه در جنبش‌های اعتراضی مردم مورد استفاده قرار می‌گیرند.
مردمان همبسته و پیوسته
در دورانی که ایرانیان به دلیل مهاجرت‌های گسترده با مردمان سرزمین‌های دیگر پیوند برقرار می‌کنند و فرزندان چندملیتی به دنیا می‌آیند، سوء استفاده از تبعیض‌ها و حساسیت‌های قومی برای خط‌کشی و ایجاد مرزهای تصنعی بین ایرانیان، فقط می‌تواند واکنشی عقب‌افتاده در برابر سیاست‌های تفرقه‌افکنانه‌ و تبعیض‌آمیز جمهوری اسلامی باشد. واکنشی که قطعا تبعیض را از بین نمی‌برد اما آب به آسیاب سرکوبگران می‌ریزد.
در سال‌های گذشته بارها نشان داده شد که تبعیض‌ها و حساسیت‌های قومی در ایران تا چه اندازه ظرفیت شعله‌ور شدن دارد. این حساسیت‌ها وقتی بستر واکنش به خطاهای مقامات و مسئولان حکومت تبدیل می‌شود، به ناچار با ده‌ها مشکل دیگر محلی و سراسری که همه‌ی مردم با آنها دست به گریبان هستند پیوند می‌خورد و به صورت اعتراض علیه کلیت نظام خود را به نمایش می‌گذارد.
تظاهرات روزهای اخیر در استان خوزستان و اهواز جدا از تظاهرات سراسری دی‌ماه ۹۶ نیست. اگر امروز نیز اهواز خاموش شود، دیر یا زود، در جایی دیگر، به بهانه‌ای دیگر، اعتراضاتی دیگر سر برخواهد آورد. مردم ایران، دردهای مشترک و مشکلات مشابه دارند. مسیر آنها برای حل این مشکلات نیز نمی‌تواند جدا از یکدیگر باشد. تبعیض در ایران سراسری و همگانی است. اما همان‌گونه که زنان مجبور به تحمل تبعیض‌های  بیشتری از مردان هستند، شهروندان اقوام مختلف نیز سهم بیشتری از تبعیض‌های غیرانسانی می‌برند.  این تبعیض‌های مزمن و سیستماتیک نه از سوی جامعه که از سوی حکومت و ساختار فکری و حقوقی نظام بر همگان تحمیل می‌شود. این را با درک تبعیض‌ها و حساسیت‌های قومی می‌بایست به تکرار گفت و نوشت.
اهواز؛ جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۹۷
در این میان، یک نکته را نیز درباره شهروندان عرب ایران نباید ناگفته گذاشت. عرب‌های ایران مانند دیگر اقوام این کشور، قرن‌ها در این مملکت زندگی کرده‌اند. با روی کار آمدن جمهوری اسلامی اما، آنها علاوه بر تبعیض سراسری و بومی، یک فشار دیگر را نیز تحمل می‌کنند و آن حساسیت و ضدیت بقیه‌ی مردم ایران نسبت به حکومتی است که زمامدارانش همواره تعلق و بندگی خود را نسبت به «اعراب» ابراز کرده‌اند!‌
ایرانیان اما باید به یک نکته‌ی مهم توجه داشته باشند: این ابراز بندگی نه به اعرابی است که در مناطق جنوبی ایران ساکن بوده‌ و هستند، بلکه  به اعراب هزار و چهارصد سال پیش است که به ایران حمله کردند! جمهوری اسلامی به زمامداران عربستان سعودی که در واقع وارثان آن اعراب و حافظ «کعبه» هستند نیز هیچ احساس نزدیکی نمی‌کند! این نکته‌ای است که ایرانیان باید با درک آن، اجازه ندهند حکومت با ترفند و تفرقه آنها را در برابر هموطنان عرب خود قرار دهد.
اگر مردم استان خوزستان و شهر اهواز به صدا و سیمای جمهوری اسلامی اعتراض می‌کنند که چرا ما را در نقشه‌ی کشورمان، ایران، نادیده گرفتید، تمام‌قد می‌بایست از این اعتراض حمایت کرد و اجازه نداد تا حکومت و تجزیه‌طلبان و نیروهای بیگانه به سود خود از آن بهره‌برداری کنند.
جمهوری اسلامی با ناکامی در کشورداری و تبعیض‌های سراسری و قومی، درجه‌ی حساسیت مردم را در هر منطقه‌ای به شدت بالا برده است. این حساسیت حامل ظرفیتی انفجاری است. مهم این است که از این ظرفیت برای کدام هدف بهره گرفت:‌ همبستگی و پیوستگی ملی یا تفرقه از سوی حکومت و تجزیه از سوی بیگانگان!


الاهه بقراط - [کیهان لندن شماره ۱۵۵]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر