از بنیادیترین پایههای آسایش و توان هر کشوری ، یکپارچگی و همدلی تیرهها و مردمان آن کشور است، که در قالب «ملت»تعریف میشود؛ این یکپارچگی و همدلی تنها با ارج نهادن و ارزشگزاری تاریخی به ریشه و یادمان ملی یک توده بنیاد نهاده میشود؛ در این میان رسانههای دیداری و شنیداری بهویژه رسانههای ملی جایگاه و نقش مهمی در آگاهیرسانی، داشتهها و توانمندیهای ملی دارند؛ با وجود آنکه بودجه و سرمایه این دست رسانهها از جیب مردم و بیتالمال تامین میشود؛ گواه آن هستیم که در این رسانه هربار با فراخوان از افرادی غیردانشی و ناآگاه و بیان سخنانی، شوند (:باعث) خدشهدار شدن احساسات و غرور ملی مردم شریف ایران میشود. افرادی که برخی از ایشان دارای جایگاه اجتماعی در حوزههای گوناگون هستند، اما بیشتر آنها دانش و آگاهی درستی نسبت به سخنانی که میگویند ندارند و دیدگاههای شخصی خود را بازگو و یا به جامعه تحمیل میکنند.
در بیشتر این برنامهها، از مجری و یا میزبانی بهره گرفته شده که از آگاهی و دانش اندکی برای پاسخ گفتن به دیدگاههای شخصی و غیر دانشی میهمان برخوردار است؛ این رفتار و گفتارهای ناشایست و بیدانش تا آنجایی در رسانه ملی تکرار و دوبارهگویی شده، که برای بیننده این اندیشه را به میان میآورد، که گویی عمدی در کار بوده و شاید اینگونه برنامهها سازمان یافته و با برنامهریزی از پیش انجام شده تهیه میشود؛ بخش بسیاری از این تخریبها و توهینها، پیرامون موضوعات بسیار حساسی چون؛ یکپارچگی ملی ، همدلی تیرههای ایرانی، تاریخ همگانی و بویژه متوجه بزرگانی چون فردوسی و کوروش بزرگ و دگر ناموران ملی ایران است؛ هنوز زمان زیادی از توهین یک کارگردان جوان و مشغول به پیشهی هنری به جایگاه والای فردوسی و شاهنامه نگذشته است که، سیدمحمد بهشتی فرنشین (:رییس) کنونی پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور در گفتوگویی تلویزیونی سخنانی را بازگو کرد که موجب خرسندی و هواخواهی برخی از گروههای جداییخواه و معلومالحال قرار گرفته و آن را گواه و آبشخوری برای انگیزشهای جداییخواهانه و ضد میهنی خود گرفته و در رسانهای مجازی دست به دست میگردانند و بلواها میکنند؛ سیدمحمد بهشتی که دارای سمتها و جایگاههای گوناگونی در سازمان میراث فرهنگی کشور مانند فرنشین پژوهشگاه میراث فرهنگی، هموند (:عضو) شورای عالی میراثفرهنگی و گردشگری و فرنشین کمیته ملی ایکوم ایران و دارای دانشنامهی کارشناسی ارشد مهندسی معماری، از دانشکدهی معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی و هموند پیوستهی فرهنگستان هنر و از چهرههای آشنا این حوزه است؛ در یک برنامهی تلویزیونی، با بازگو کردن سخنان غیردانشی و شگفتآوری، عنوان کرد که بهترین و مهمترین دوران گسترش مدنی شهری ایرانیان، دوران میانهی قاجاری بوده و این دوره را دوران خوشبختی و سرخوشی ملت ایران و کشور دانست و در گفتاری اندیشهبرانگیز پیماننامههای ننگین ترکمنچای و گلستان که به شوند آن، بخش بزرگی از خاک پاک ایران، به ستم از میهن جدا شده است را، نهتنها مهم و بزرگ نمیداند بلکه آن را بسیار کماهمیت جلوه داده و حساسیتهای ایجاد شده را فرجام تبلیغات و از پشت عینک حکومت پهلوی دیدن، میداند!!!! و در ادامه میگویدکه این موضوع حتا موضوعی ملی نیز نبوده و ملی و یا بینالمللی جلوه دادن آن نادرست است؛ وی در دنباله این ادعاهای شخصی خود، گفته است، جنگ شروان و یا جنگیهایی که فرجامش منجر به دستینه این دو پیماننامهی (ننگین) شده را نباید به عنوان جنگ ملی دانست و گفتن اینکه این جنگها، نبرد ایران و روس بوده اشتباه هست؛ بلکه باید آن را جنگ روس با آذربایجان نامید و برهان این ادعای غیر دانشی و ناآگاهانه آن است که بهگفتهی وی دگر تیرههای ایرانی چون بختیاریها و یا خراسانیها و کردها و ... در آن باشندگی نداشتند!!!
سید محمد بهشتی کارشناس در حوزههای مهرازی (:معماری) است و روشن است که کمتر از تاریخ ایران آگاهی دارد؛ در جنگ با روسها و در سپاهی که حکومت مرکزی برای یاری به عباسمیرزا شاهزادهی غیور قاجاری فرستاد، بسیاری از کردها، تاتیها ، لزگیها ، تالشیها و حتا گیلها و مازنیها نیز باشندگی داشتهاند، اگر شمار آذریهای غیور و میهنپرست، بیشتر از دگر تیرهها در میان لشگریان بوده، نشان از آن دارد که بخش سکونتگاه ایشان مورد یورش قرار گرفته و روشن است که باید در جنگ با دشمن ایران پیشتاز شوند؛ اگر این ادعای خام درست باشد که باید همه جنگهای ایران را قومی و غیر ملی دانست؛ آیا میشود یورش پرتغالیها به آبخستهای ایران را تنها جنگ مردمان آنجا با پرتغالیها تفسیر کرد؟ و یا میشود جنگ بعثیها را تنها جنگ میان مردمان بخش باختری ایران و خوزیها با عراق دانست؟
این سخنی بسیار بیمایه و خام است؛ از شخصی مانند جناب بهشتی چشمداشت آن میرود که نسبت به حوزههایی که در آن سِمت دارد و دستمزد میگیرد، بیشتر آگاهی داشته باشد؛ زمانی که مسئله بسیار مهم و تاریخی ترکمنچای و گلستان را موضوعی کوچک و غیر ملی میداند و میگوید بی جهت این موضوع را بزرگ و ملی کردهاند؛ در رویی که یک موضوعی منطقه ای است باید به شنونده و بیننده این حق را داد که در اندازه و کیفیت دانش تاریخی او تردید کند.
وی در بخشهایی دیگر از گفتار خود عنوان داشت، که چرا برای از دستدادن هرات و افغانستان (خراسان بزرگ) و بحرین (جلفاوه) و یا بخشی از عراق در دوران نادر ناراحت نیستیم؟!!؛ باید به ایشان گفت: که همهی میهنخواهان و آنانی که دل و جان در گرو ایران گرامی دارند؛ برای وجببهوجب و پارهپارهی این خاک نگران و غمگین هستند و خونها دادهاند. همچنین جدایی جلفاوه(بحرین)، داغی بزرگ بر دل ایرانیان و ننگی ماندگار بر پیشانی پهلوی دوم است و تا زمانی که به دامان میهن بازنگردد این داغ باقی خواهد مانند. اینک میهن خواهان و ملیگرایان ادعای کشورگشایی و تصرف سرزمینهای از دست رفته را ندارند، اما برای همهی ایرانیتباران مفهوم ایران بزرگ فرهنگی، زنده و ماندگار است و برای پویایی و همبستگی هرچه بیشتر ایرانیتباران کوشش میکنند، به هر روی پرداختن به همهی سخنان رییس محترم پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور، جز شوربختی ملی چیزی دیگری را یادآور نمیشود.از همینروی، نگارنده تا همینجا بسنده میکند. باید به همهی کسانی که ناآگاهانه و یا آگاهانه بر علیه فرهنگ و تاریخ ایران میتازند یادآور شد؛ که هرگز با کوچک کردن ایران، بزرگ نخواهید شد؛ تخریب و توهین به تاریخ و یکپارچگی ملی ایرانیتباران ، جز تفرقه و جدایی و دشمنی با کیان ملت شریف ایران نیست و فرجامش برای همهی ایرانیان و انیرانیان ساکن منطقه، جز تاریکی و جنگ و ویرانی نخواهد بود. شایسته است که بدون تندرویها و سستانگاریها به فرهنگ و تاریخ ایران پرداخته شود، و بهدور از هر گونه هنایش و تاثیرپذیری از اندیشههای چپ و جهانوطنی به معرفی درست و دانشی ارزشهای بنیادین ایرانیان بپردازیم، اینکه با تخریب داشتههای خویشتن بخواهیم خود را روشنفکر و یا مدرن نشان دهیم، کاری بس بیهوده و کممایه خواهد بود.
برای ایران ارجمند تر از جانم آرزوی فرزندانی راستین و پیروزی و بهروزی جاودان دارم.
تارنمای امرداد - علیرضا صادقی امیری، کنشگر فرهنگی و دبیر انجمن جوانان سپید پارس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر