۲۸ فروردین ۱۳۹۷

پارسی، تاجیکی یا دری؟

گفت‌وگو با امید جَیهانی در برنامۀ «لحظه‌های حقیقت» از شبکۀ تلویزیونی «آسیای مرکزی» در مُسکو (۲۰۱۵)
گفت‌وگو دربارۀ زبان فارسیِ تاجیکی پیرامون بیست سال است که در تاجیکستان دنبال می‌شود. امروزه کشورهایی چون جمهوری اسلامی ‌ایران، جمهوری اسلامی ‌افغانستان و جمهوری تاجیکستان هستند که سرچشمۀ فرهنگشان فرهنگ زبان فارسی است. لیک، امروز کسانی این باور را گسترش می‌دهند که زبان و نَفان (ملّت) تاجیک چیزی دیگر است. چنین گفت‌وگوهایی پیرامون فارسی دری و واژۀ «دری» نیز هست. از همین‌رو، در این زمینه‌ها با استاد امید جَیهانی، زبان ‌شناس، گفت‌وگو می‌کنیم.


این گفت‌وگو را در زیر نیز می‌توانید ببینید و بشنوید:

امروز پس از بیست سال نیاز است که برای زبان شناسان ما، مردم ما، فرهنگیان ما روشن شود که این زبان چه هست؟ زبان فارسی است؟ دری است؟ یا تاجیکی است؟ آیا ما با یک زبان روبرو هستیم یا سه زبان؟ و اینکه آیا ما تاجیکیم؟ افغان هستیم یا این که فارس هستیم؟
اگر کلیّات زبانمان را در نظر بگیریم، زبانی که در تاجیکستان زبان رسمی‌و زبان گفتاری و نوشتاری مردم هست، دنبالۀ همان زبان فارسی است. تاریخ این زبان معلوم است و دربارۀ اینکه از کجا آمده است، چگونه در این منطقۀ ما گسترش پیدا کرده است و چه مرحله‌هایی را پشت سر گذرانده است، کتاب‌ها و پژوهش‌های بسیاری انجام شده است؛ ولی بحث‌هایی که در تاجیکستان در می‌گیرد، بحث‌هایی مقطعی است. نخست اینکه این بحث‌ها را در تاجیکستان کسانی مطرح کرده ‌اند که کارشناس زبان نیستند و برخی از دیدگاه‌هایی که این کسان بر زبان می‌‌آورند، با داده‌های زبان ‌شناختی سازگار نیست.
بگذارید که این موضوع را از این دیدگاه بررسی کنیم. امروز بیشتر کتاب‌هایی  که ما در بارۀ زبان فارسی و یا به گونه‌‌ای فراخ ‌تر در بارۀ کشورهای خاورزمین و به گونۀ ویژه دربارۀ این سه کشوری که فتادِ (مورد) گفت‌وگو هستند می‌خوانیم، نویسندگان اروپایی هستند و ما امروز کمتر نویسنده و پژوهشگری داریم که برکنار از تعصّب و تنها از روی دانش گپ بزند. هر منطقه می‌‌خواهد برداشتی از تاریخ داشته باشد، که بیشتر به سود خودش باشد.
یک چیزی که ما در تاجیکستان با آن روبرو هستیم، روند نَفان‌سازی (ملّت‌سازی) است. برای ساختن نَفانی (ملّتی) به نام تاجیک، می‌‌کوشند تا زبانی به نام تاجیکی درست کنند؛ در حالی که نفانی که امروز تاجیک نام دارد، بخشی از یک نَفانی (ملّتی) بوده است که در درازای هزاروسیصد سال گذشته برای خود مراحلی را از سر گذرانده است؛ یعنی از نقطه‌‌ای که ما آن را سرآغاز تاریخ اسلامی‌ (۷۱۳ میلادی) نَفان (ملّت) تاجیک می‌‌گیریم  که برای نخستین بار در شهر بخارا نماز را برگزار کردند و تا سال ۱۹۲۴ که کشوری به نام جمهوری شوروی تاجیکستان پدید آمد. برای نمونه، از زمان نخستین نماز جمعه تا روی کار آمدن خاندان سامانیان دوره‌‌ای بوده است که ما برای حقوق نَفان (ملّت) خودمان با اعراب در کشاکش و پیکار بودیم. اعراب اگرچه هم ‌دین ما بودند، ولی از نگر سیاسی و از نگر سیاستی که بر نیاکان ما روا داشتند برای ما بیگانه بودند. در زمانی که نیاکان ما با آن نیروهای بیگانۀ بیرونی پیکار داشتند، زبانی وجود داشت به نام فارسی دری، فارسی‌ای که ما اینک آن را پدر یا مادر زبان امروزی خود به شمار می‌‌آوریم. زبان فارسی دری دنبالۀ زبان فارسی میانه است؛ یعنی همان زبانی که در دوران پادشاهی ساسانیان، در درازای نزدیک به پانصد سال، زبان رسمی‌ شاهنشاهی ایران بود. در آن دوران چندین گونه از زبان فارسی در گفتار و نوشتار به کار می‌رفته است؛ برای نمونه، پارسی میانه هفت گونه دبیره (خط) داشت. زبان موبدان از آنجا که موبدان محافظه‌‌کار هستند، کمترین وام‌‌واژه را از دیگر زبان‌ها داشت. زبان لشکریان برای خود گونۀ ویژۀ دیگری است. نمود این دیگرسانی (تفاوت) در شیوۀ سخن گفتن میان لشکریان و موبدان را می‌توان در «شاهنامه» باز یافت. ولی چگونه زبان فارسی، فارسی دری نام گرفت. اگر بخواهم فشرده بگویم، چرا که این موضوع، موضوعی دانشگاهی و ویژستارانه است و زمان این برنامه اندک است، باید بگویم که زبان دری جدای از فارسی وجود نداشته است. دری یک گونۀ کاربردی از زبان بود که در پیش از اسلام به زبان رسمی ‌و نوشتاری گفته می‌شد، این زبان هم ایواز (صرفاً) پیونددار با یک منطقه و جایگاه نیست. گرچه نامش فارسی هست و از استان فارس برخاسته است و به دلیل اینکه پیش از ساسانیان، خاندان اشکانیان کمابیش پانصد سال بر ایران فرمانروایی داشتند، از زبان پهلوی (زبان اشکانیان) در زبان پارسی میانه وام‌واژه‌های بسیاری هست. پارسیان و پهلویان با هم هم ‌نژاد بودند. هر دوی اینها ایرانی بودند.
در چند سال گذشته بسیار به این نکته اشاره میشد که زبان‌هایی که در منطقه‌های کوهستانی ما، مانند یغناب و بدخشان، هستند پایه‌های زبان فارسی به شما می‌روند.
اینها پایه‌های زبان فارسی نیستند. اینها گونه‌هایی از زبان‌های ایرانی هستند. ولی ما در تاجیکستان و در روند نفان‌سازی (ملت‌سازی) جنجال و تعصب بر روی واژه‌های کاربردی داریم. در تاجیکستان که می‌خواهند نفان (ملت) تاجیک بسازند، می‌‌گویند ما زبان تاجیکی داریم و آن بیشتر به آن دلیل است که می‌خواهند واژه‌هایی را که در ایران ساخته می‌‌شود بکار نبرند. این یک گونه محل‌گرایی ولی در گسترۀ یک کشور است. برای نمونه اگر دوران بازسازی در دورۀ شوروی را اگر در نگر بگیریم، نتیجۀ کوشش‌هایی که برای رسمی‌کردن زبان در تاجیکستان انجام شد این بود که گفتند زبان جمهوری تاجیکستان، فارسی تاجیکی است. یعنی به گونۀ قانونی، زبان ما را فارسی نامیدند. همان زبانی که تا سال ۱۹۲۴ یا ۱۹۲۹ همیشه بوده است و نیاکان ما هم این زبان را همواره فارسی می‌‌نامیدند.
دیدگاهتان دربارۀ مردم افغانستان چیست؟
کشورهای تاجیکستان، افغانستان و دیگر «ستان»‌هایی که در منطقۀ آسیای میانه وجود دارند، کشورهای ساخته‌شده‌‌ای هستند. اینها کشورهایی نیستند که بر راه و روند طبیعی پدید آمده باشند. کشور طبیعی برای نمونه «روسیه» است، چین است، ایران است. یونان است؛ اگرچه یونان امروز هم تکه‌‌ای از یونان باستانی است. انگلستان، فرانسه، آلمان، اسپانیا، آلمان و… کشورهایی هستند که در روند فرگشت و تکامل تاریخ پدید آمده‌اند. تاجیکستان ما چیست؟ مگر تاجیکستان امروزی ما تمام مردم تاجیک را در بر می‌‌گیرد؟
بر پایۀ این گزین‌گفتۀ پرآوازه که می‌‌گوید: «اگر می‌‌خواهی نَفانی را شکست دهی، زبانش را از میان ببر» امروز بسیاری از استادان و دانشگاهیان و روزنامه‌‌نگاران ورزیدۀ تاجیک هم این را می‌‌گویند که ما نَفان (ملّت) تاجیک هستیم و بر این پایه، زبانمان هم تاجیکی است. اگر سخن شما را بپذیریم که زبان ما فارسی است، می‌‌شود نتیجه گرفت که ما فارس هستیم و آیا می‌‌شود در یک منطقه دو نَفان وجود داشته باشد؟
ببینید، نخست اینکه نَفانی (ملّتی) به نام فارس هم وجود ندارد. ما باید هر اصطلاح و فن‌واژه را به گونه‌ای درست و دانشی به کار ببریم. فارس‌ها کیستند؟ چند تعریف از واژه یا اصطلاح فارس داریم. نخست اینکه فارس کسانی هستند که در استان فارس زندگی می‌‌کنند. دوم اینکه فارس‌ها کسانی هستند که زبان مادری‌‌شان فارسی باشد. و سوم معناهای تاریخی فن‌‌واژۀ فارس را باید در نگر آوریم. از این دیدگاه تاریخی، مردمی ‌که امروز در تاجیکستان، ازبکستان، افغانستان، تاجیک نامیده می‌‌شوند فارس نیستند؛ گرچه شاید در رگ آنها خود فارسی نیز جاری باشد. نکته اینجاست که فارس‌ها با همۀ قوم‌ها و تیره‌های ایرانی‌تبار همه ایرانی هستند. از چنین دریچه‌ای، فارس‌ها ایرانی هستند، کردها نیز ایرانی هستند، پشتون‌ها هم ایرانی هستند و چه جالب که خود واژۀ «پارس»، «پَهلَو» و «پَشتون» از یک ریشه هستند و معنی‌شان یکی است؛ یعنی «پهلوان»، «فراخ‌‌سینه»، «تهمتن». ولی ببینید زبان پارسی چه هست و زبان پشتو چه هست؟ زبان «پشتو» از زبان‌های ایرانی خاوری است؛ نزدیک به سغدی و بلخی که دیگر وجود ندارند و زبان‌های پامیری. زبان فارسی چیست؟ ما حتی دو گونه زبان فارسی داریم. یکی همان گویشی که در استان فارس (شیراز) در ایران به آن سخن گفته می‌‌شود و از نگر آهنگ گفتار و جمله‌بندی و… با فارسی معیار دیگرسانی‌هایی دارد؛ ولی هیچ کس نمی‌‌گوید که این زبان، زبان جداگانه‌‌ای است. سپس یک زبان فارسی معیار داریم که از کردستان تا خُتَن، زبان کاربردی همه بوده است. از زمان سامانیان که این زبان در سمرقند و بخارا و بلخ و هرات (روی‌هم‌رفته قلمرو سامانیان) زبان رسمی‌ و دیوان و دفتر شد، فارسی دری نام گرفت؛ زیرا در پیشتر از آن، در زمان ساسانیان نیز، زبان دیوان و دفتر و آتشکده‌ها، یعنی زبان کشورداری، باز هم «دَری» نامیده می‌‌شد. به این دلیل «دری» نامیده می‌‌شده است که زبان دربار یا کشورداری بوده است. امروز می‌‌گوییم زبان دولتی. دولت چیست؟ نهادهای کشورداری را دولت می‌‌گویند.
یک پرسش مطرح است و آن اینکه نویسندگان سدۀ نوزدهم از زبان‌هایی در بدخشان نام می‌‌برند، مانند شُغنانی، روشانی، اشکاشمی ‌و وَخانی، که چه بسا زبان فارسی که زبان دیوانی شاهنشاهی ایران بود، پَنامی ‌(مانعی) برای گُوالش (توسعه) و رشد این زبان‌ها شده است.
یک نکته را باید همواره در نگر داشت. در‌هازمانی (جامعه‌ای) که با هم خویش و تبار هستند، همیشه اگر دولت توانمند و مقتدری پدید بیاید، برای پیشبرد آماج‌ها و اهداف کشورداری خود، یک زبان را در قلمرو خود، به فرنام (عنوان) زبان کارگزاری برمی‌‌گزیند. در زمان هخامنشیان همین بوده است. در زمان اسکندر مقدونی و جانشینان آن همین بوده است. در زمان کوشانیان و ساسانیان و اشکانیان نیز همین بوده است. در دورۀ امارت بخارا و حتی شوروی هم همین بود، یعنی هیچ کشوری بدون یک زبان رسمی‌ و کارگزاری نمی‌‌تواند کشور باشد. مردمی ‌که در سراسر ایران‌‌زمین از وَخان تا کردستان زندگی می‌‌کردند، با پُرنگری (توجّه) به پیشینه زبان فارسی در هر یک از مرحله‌هایی که از سر گذرانده بوده است، زبان فارسی را زبان «نَفانی» (ملّی) خود می‌‌دانستند. ما اگر امروز به خود ایرانی می‌‌گوییم، به این معنا نیست که شهروند جمهوری اسلامی ‌ایران هستیم، بلکه به یاد نیاکان ما هست که از سه – چهار هزار سال پیش خود را اَریایی می‌‌نامیدند و همین واژۀ اَریایی شده است ایرانی. اینکه ما خود را ایرانی یا ایرانی‌‌تبار یا ایرانی ‌نژاد می‌‌نامیم، برمی‌گردد به ایران باستان، به ایران‌زمین، نه به پادشاهی ساسانیان که ایرانشهر نامیده می‌‌شده است و نه به جمهوری اسلامی‌ که عمری کمتر از چهار دهه دارد. اگرچه کشور ایران کنونی دنباله و برماندبَرِ (وارث) همان ایران تاریخی است. ببینید زمانی پایتخت ایران بخارا بوده است. در زمانی که خود مردم بخارا سغدی‌زبان بودند. در زمانی دیگر پایتخت ایران ‌شهر «غزنه/ غزنی» با مرکزیت زابلستان بوده است که باشندگان آن از قوم سَکاها بوده‌‌اند و زبان سکایی داشته‌‌اند. از سوی دیگر، هرگز پامیر پایتخت ایران نبوده است؛ ولی فرهنگ ایرانی با هر نمودی که داشته است، چه زرتشتی و چه اسلامی، همیشه این سرزمین را در بر می‌‌گرفته است. ناصرخسرو که از بلخ به حج می‌‌رود و بر می‌‌گردد به یُمگان می‌‌‌آید. یمگانی که امروز در افغانستان است. همه مردم پامیر در آن زمان خود را پیرو ناصرخسرو می‌‌دانستند؛ ولی آیا ناصرخسرو با پامیریان هم ‌زبان بوده است؟ نه. ناصرخسرو فارسی‌‌زبان بود؛ ولی چون هم‌‌نژاد و هم‌تبار و شهروند یک کشور بودند زبان فارسی در آنجا زبان پیوند ناصرخسرو با پامیریان بوده است؛ نکتۀ درخور نگرش اینجاست که از زمان ناصر خسرو تا زمان شوروی دهۀ ۱۹۷۰ مردم پامیر زبان تاجیکان را فارسی می‌‌نامیدند. و جالب اینکه همان مردم پامیری ‌زبان خود را «تاجیک» می‌‌نامیدند؛ ولی همسایگان دروازی خود را که فارسی‌زبان هستند، «فارسی‌وان» می‌‌خواندند. یعنی می‌‌گفتند که ما تاجیکیم ولی اینها فارس یا فارسی‌‌زبان هستند! این مفهوم‌ها که امروز در تاجیکستان بهم آمیخته شده و کسی نمی‌‌داند چی به چی هست، در زمان شوروی به وجود آمده است. شوروی‌ها یک اصطلاحی را که در زمان‌های گوناگون نام همۀ مردم ایرانی‌‌تبار بوده است، برای ایرانیان آسیای مرکزی به کار بردند. گفتند شمایی که در این سوی آمودریا هستید تاجیک هستید و آن دیگران فارس هستند؛ زیرا کشور ایران را تا زمان قاجار در اروپا پارس/ فارس می‌نامیدند. باری، این یک اشتباه تاریخی است. اگرچه اروپاییان از ۲۷۰۰ سال پیش کشور ایران را فارس (پرشیا) می‌نامیدند هرگز چنان نبوده است که ایرانیان خود کشورشان را فارس بنامند.
تارنمای پارسی انجمن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر