۷ خرداد ۱۳۹۹

آرامگاه خواجوی کرمانی

آرامگاه خواجوی کرمانی، شاعر نامدار ایران، در سادگی شگفت‌آور و غافلگیرکننده است. نه سقف و گنبدی دارد، نه شکوه و عظمتی. شاید قدرناشناسی است که آرامگاه عارف و شاعری که غزلیاتش زیبا و سرشار از درون‌مایه‌های عارفانه و عاشقانه است، چنین کمرنگ و رو باشد؛ شاید هم خواست خود او چنین بوده است که سقف و ستونی، آرام جای او را رنگ‌و‌روی آستانه و بارگاه ندهد و ساده باشد.

نوشته‌اند که خواجو، درویش و بی‌نیاز از پیرایه‌های جهان بود. ساده‌زیست بود و به سادگی ارج می‌نهاد.
در شمال شهر شیراز، در دامنه‌ی کوه باباکوهی (صبوی)، در جایی که آب رکناباد (رکن‌آباد) از کنارش می‌گذرد، آرام‌جای خواجوی کرمانی است. در کنار سنگ مزار او، دروازه‌ی کهن شیراز را می‌توان دید. رکناباد یکی از منابع آب شهر شیراز است و ایجاد آن به نیمه‌ی نخست سده چهارم مهی و به روزگار رکن‌الدوله دیلمی، از پادشاهان آل‌بویه، بازمی‌گردد.
تا سال 1315 خورشیدی، هیچ آرامگاه و سازه‌ای کنار سنگ مزار خواجو دیده نمی‌شد. در این سال اداره‌ی فرهنگ فارس، در روزگار پهلوی دوم، تصمیم گرفت که بنای یادبودی در کنار سنگ گور خواجو بسازد. آن سازه تا سال 1337 خورشیدی، به همان‌گونه ماند. در این سال بود که اداره کل باستان‌شناسی ایران محوطه (:صفه) آرامگاه را گسترده‌تر کرد و دیواری را که کنار سنگ مزار بود و آن‌را از مَغاره‌آی غارمانند، جدا می‌کرد، برداشت. به این مغاره و چگونگی آن، اشاره خواهیم کرد.
افزون‌بر آن، اداره باستان‌شناسی اتاقی در بخش شمالی آرامگاه ساخت. بر روی دیواره‌ی بیرونی اتاق یاد شده، غزلیاتی از خواجو به خط نستعلیق و بر روی کاشی آبی نوشته شده است. اتاق کنار مزار، اکنون جایی به نام «فرهنگسرای خواجو» شده است.
از سوی دیگر، دانشکده‌ی ادبیات دانشگاه کرمان در سال 1370 خورشیدی، کنگره ی باشکوهی برای بزرگ داشت خواجوی کرمانی برگزار کرد. روز پایانی کنگره در شیراز برگزار شد. به همین بهانه، آرامگاه خواجو دستخوش دگرگونی‌هایی شد و مرمت‌هایی در آن انجام گرفت. کف و بدنه‌ی آرامگاه را دگرگون کردند و دیواره‌هایی با سنگ ساختند تا گستره‌ی آرامگاه زیباتر و پسندیده‌تر شود. پارکی نیز در کنار آرامگاه ساخته شد. این پارک اکنون یکی از گردش‌گاه‌های مردم شیراز و بازدیدکنندگان از آرامگاه خواجو است.
سنگ گور خواجو بر بلندا جای گرفته است. پله‌هایی پُرشمار، با یکی دو گردش کم زاویه، راه به صفه‌ای می‌بَرد که سنگ گور در آن جا دیده می‌شود.
صفه یا محوطه‌ی باز سنگ گور، هیچ سقف و گنبدی ندارد و قبر خواجو در میان محفظه‌ای شیشه‌ای دیده می‌شود.
شگفت‌آور است که بر روی سنگ گور، که شکلی برآمده و کوژ (:محدب) دارد، هیچ نامی از خواجو بُرده نشده است. آیا می‌توان گمان بُرد که آن گور آرامگاه خواجو نیست؟ می‌گویند بر پایه‌ی اشاره‌های تاریخی و نوشته‌های کهن، توانسته‌اند دریابند که آن سنگ گور همان جایی است که خواجو دفن و خاکسپاری شده است. تنها نوشته‌ای که بر روی سنگ دیده می‌شود، عبارتی نیایشی و به خط ثلث است. برای نگهداری و جلوگیری از ویرانی این سنگ کهن، آن را درون محفظه‌ای شیشه‌ای جای داده‌اند.
از همه پرسش‌برانگیزتر، دو ستون سنگی کوتاهی است که در بالا و پایین سنگ گور خواجو دیده می‌شود. این دو سنگ چه کاربردی داشته است و اشاره به چه مفهومی است؟ همین اندازه گفته‌اند که در گذشته، در بالا و پایین سنگ مزار عارفان و بزرگان، چنین ستون‌هایی می‌ساختند! به اینکه چه معنایی دارد و کاربرد آیینی آن چیست؛ اشاره‌ای نشده است و سبب آن را نمی‌دانیم.
در کنار آن، سنگ یادبودی بر روی پایه‌ای بتونی دیده می‌شود. بر روی سنگ یادبود، گزارشی از رویدادهای زندگی خواجو و آثار او آورده شده است.
به فاصله‌ی اندکی در سوی راست سنگ قبر، تندیسی خیالی از خواجو دیده می‌شود که او را در حالی نشان می‌دهد که نشسته است و به کتابی گشوده بر روی زانوانَش می نگرد و پاهایی برهنه دارد و ردایی بلند پوشیده است؛ تندیس زیبا و استادانه ساخته شده است و متناسب با آنچه از مردی عارف در ذهن می‌توان نقش زد و خیال بست. هم‌ردیف با این تندیس، چند ستون سنگی دیده می‌شود که یادآور ستون‌های تخت‌جمشید است و به زیبایی صفه افزوده است.
اندکی بالاتر از سنگ گور خواجو، 2 مغاک دیده می‌شود. از مغاک سوم هم، یاد کرده‌اند که به آن اشاره خواهیم کرد. مغاک نخست، یا آن‌گونه که نوشته‌اند: غار نخست، جایی برای پرستش و نیایش زاهدان و صوفیانی بوده است که در روزگار خواجو و پس از آن، می‌زیستند. گویا خودِ خواجو نیز در آن‌جا به‌سر بُرده است و به نیایش‌های صوفیانه پرداخته است.
در مغاک دوم سنگ گور یکی از بزرگان هم روزگار خواجو، به نام «عمادالدین محمود» دیده می‌شود. این مرد زمانی وزیر شاه ابواسحاق اینجو، واپسین شاه سلسله‌ی کوچک آل اینجو، بوده است. اینجوییان بر فارس و شیراز فرمانروایی می‌کردند. ابواسحاق همان است که حافظ نیز او را ستوده است.
در کنار سنگ مزار عمادالدین محمود، نقش برجسته‌ای از رستم دیده می‌شد. این نگاره را به دستور فرمانروای فارس در روزگار قاجار، حسینعلی میرزا فرمانفرما، فرزند فتحعلی‌شاه قاجار، در سال 1218 مهی نقش زده‌اند. یک نقش‌برجسته‌ی ناتمام دیگری نیز از فتحعلی‌شاه و دو تَن از پسرانش در کنار آن دیده می‌شود. نمی‌دانیم چرا این نقش ناتمام رها شده است. افزون‌بر این‌ها، دو نیم‌ستون هم در آنجا دیده می‌شود که با نیم‌ستون‌های بازمانده از روزگار زندیه، همانندی دارد. در سوی چپ مغاک دوم، محرابی بر روی دیواره‌ی سنگی هست که بخش بالایی آن در گذر زمان آسیب دیده است.
با اینکه همه‌جا از مغاک سوم، یا غار سوم، کنار سنگ گور خواجو یاد کرده‌اند، هیچ ننوشته‌اند که این مغاک چه کاربردی داشته است و در کدام‌سو از سنگ مزار جای دارد.
در جایی که آرامگاه خواجو هست، شهر شیراز را به تمامی می‌توان دید. از این‌رو، چشم‌انداز آرامگاه، زیبا و دیدنی است. به ویژه نورپردازی آن در شب بسیار تماشایی به چشم می‌آید.
در فروردین‌ماه سال 1398 خورشیدی، سیل ویرانگری شهر شیراز را درنوردید و سنگ‌‌صخره‌ای 60 تُنی را که در بالای دروازه شیراز هست، ناایمن کرد؛ آن اندازه که به تعطیلی آرامگاه خواجو و محوطه‌ی آن انجامید (خبرگزاری ایرنا). قرار بود این سنگ را که هر لحظه گمان فرو افتادنش می‌رفت، با روش انفجاری نرم، در چند ساعت بردارند. اما این کار انجام نشد. آن سنگ را در کنار آرامگاه خواجو می‌توان دید و خطری برای صفه‌ی آن به‌شمار می‌رود.
آرامگاه خواجو در 13 بهمن‌ماه 1351 خورشیدی، به شماره‌ی 916، در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است.
خواجوی کرمانی، شاعر و عارف نامدار ایران، در سال 689 مهی(:قمری) در شهر کرمان زاده شد. او سفرهای بسیاری انجام داد و سرانجام به شیراز رفت و در همین شهر، به سال 752 مهی، درگذشت. زمانی که او چشم از جهان فروبست، حافظ، جوانی 25 سال بوده است و آشنا و تاثیرپذیر از شعر خواجو.


خبرنگار امرداد: بامداد رستگار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر