همواره کسانی هستند که در دل خطر نیز، دل به خطر میزنند. کرونا، سیل، زلزله و هیچ چیز دیگر برای آنها تفاوت چندانی ندارد. آنها تا زمانی که منافعشان فرمان میدهد، در دل خطر میروند و کاری به خود خطر ندارند.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، روزهای آغازین فراگیری کرونا در کشور، زمانی که هم میهنانمان از ترس جانشان در خانهها ماندند و بهترین کار را انجام دادند، شماری در بازار و خیابان به دنبال خرید «فلهای» ماسک، دستکش و مایع ضدعفونی کننده برای سودجویی از مردم بودند، شماری نیز داروهای وارداتی را به انحصار گرفتند و تا میتوانستند گران کردند و تعدادی نیز بدون استرس از هرگونه خطر و پایش (نظارت)، به کارهای غیرعادی خود پرداختند.
برپایهی این گزارش، در حالیکه همهی امکانات کشور، برای مبارزه با کرونا، آماده شده بودند، شماری داس و تبر به دست، از درون، جنگلهای شمال را نابود کردند و نهادهای نظارتی نیز، با کمترین امکانات و اختیار، نتوانستند کاری از پیش ببرند.
چرا با قاچاقچیان چوب برخورد نمیشود؟
موضوع بسیار مهمی که باید به آن پاسخ داد تا آغاز راهی برای پایان گرتاری قاچاق چوب در مازندران باشد این است که چه عواملی موجب افزایش قاچاق چوب در این استان میشود و چرا با این عوامل به درستی برخورد نمیشود؟
چه کسانی پشت پرده حقیقتی دردناک به نام قاچاق چوب هستند و نهادهای نظارتی، دولت و مجلس، نتوانستهاند مانع این اتفاق بسیار مهم شوند. در ذهن بسیاری از مردم، دیگر این پرسش تداعی میشود که قانون تنفس جنگلها، چه شده و آیا نتیجه وارون (معکوس) داده است و پرسشهای بسیار زیاد دیگر که باید نسبت به آن به درستی کنکاش کرد.
همانگونه که هادی کیادلیری، دبیر مراجع کنوانسیون مراتع زیستی ایران، میگوید، برپایهی آمار غیررسمی از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۸۴ نزدیک به ۳ هزار هکتار، سطح جنگلها کاهش یافته است.
شاید خواندن این جملات کیادلیری که «بهرهبرداری و بهرهکشی چندین برابر استاندارد و همچنین نگاه کاسبانه و بنگاه چوب به جنگلهای شمال، بسیاری از اکوسیستمها را از میان برد، جنگل را نابود کرد و درختانی که شاید بعضی از آنها قدمت ۷۰۰ ساله داشتند، به یغما رفت»، دیگر برای مردم مازندران و حتا کشور، کلیشهای و تکراری باشد اما از حقیقتی بسیار دردناک به نام سوداگری چوب جنگلهای شمال حکایت میکند.
نگاه کاسبمحور به جنگل و درختان ارزشمند آن، مدتها است که تن رنجور درختان شمال را میآزارد، چندی پیش، یک قاچاقچی چوب گفته بود که در طول یک روز، سه بارِ نیسان میتواند چوب قاچاق تحویل دهد. این موضوع به راستی جای شگفتی دارد. چطور میشود در دل جنگلهای شمال رفت و سه بارِ نیسان، آن هم تنها از سوی یک قاچاقچی، قاچاق صورت بگیرد و چشمها بسته باشد. مشکل کجاست و چرا این مشکلات برطرف نمیشود؟
نکته جالب دیگر، قاچاق خانوادگی چوب است، این قاچاقچی میگوید که شبها ۲ تن چوب خام و به اصطلاح «چوب گرد» (چوبهای تهیه شده بهوسیله برشهای عرضی تنه یا شاخه درخت) معادل ۴ درخت جنگلی قطع میکند و به کمک کارگرانش که بیشتر از فرزندان و هم محلیهایش هستند، بار نیسان میکنند و صبح ها تحویل کارخانههای چوببری میدهند.
تصور کنید در هر روز دهها تُن چوب درجه یک از درختان جنگل قطع و قاچاق شود، آن وقت تا چند سال دیگر، نه مازندرانی خواهد ماند و نه سرسبزی و آب و هوای معتدل.
مشکلات موجود در برخورد با قاچاق چوب آنچنان افزایش یافته است که این قاچاقچی به این صراحت میگوید:«مسوولیت حمل بار به هر شهری از ایران در صورتی که ماشینهای مورد استفاده همچون کامیون و نیسان توسط مشتری کرایه شده باشد با خود مشتری است اما میتواند با نیسان خودش بار را حمل کند و بدون مشکل و ترس از ایست بازرسیها بار چوب قاچاق را تحویل دهد».
برپایهی این گزارش، هدف تخریب نهاد و گروه خاصی نیست اما زمانی که میتوان با یاری گرفتن از قانون و اجرای نظارت صحیح و بر اساس موازین قانونی، مانع از این رخداد بزرگ شد، چرا این کار صورت نمیگیرد و چه کسانی باید پاسخگو باشند؟
قاچاقچی ترسی از قانون ندارد
یک کارمند منابع طبیعی که از نیروهای حفاظت جنگل در مازندران است میگوید، درست است که قاچاقچی چوب از قانون میگریزد اما دیگر ترسی برای قاچاق ندارد، چرا که راهکار مقابله قانونی در برابر آنها، کم اثر است و تنها با جریمههای اندک، دوباره کار را از سر میگیرند.
نکته جالبتر اینجا است که نه طرح خروج دام از جنگل نتیجه داد و نه طرح تنفس، در طرح خروج دام از جنگل، همچنان دامها میچرند و در طرح تنفس، نفس جنگل بریده بریده شده است، دلایل این اتفاق نیز کاملا مشخص است: نداشتن پشتوانه قوی و قانونی.
با وجود این قوانین و اطمینان از اینکه، مردم، دولت و مسوولان قضایی نیز بر مشکلات و وجود این قاچاقچیان آگاهی کامل دارند، باید همچنان منتظر تهی شدن جنگلهای شمال باشیم. هرچقدر هم که برخورد با قاچاقچیان بیشتر شود اما بازدارنده نباشد، گویی کاری صورت نگرفته است و نتیجه آن نیز از میان رفتن این ثروت خدادادی است آنهم در حالیکه تنها مشکل موجود در این مناطق، قاچاق نیست و باید غول ویلاسازی و تغییر کاربری ناعادلانه، آتشسوزی سهوی و گاهی عمدی و غیره را نیز به آن افزود.
خبرنگار امرداد: سپینود جم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر