۱۱ خرداد ۱۳۹۹

ایران زیبای من - تنگ گمبیل

برای رسیدن به دره یا تنگ گمبیل باید به روستایی رفت که نامی پرسش برانگیز دارد و ناخودآگاه ذهن را به معنای آن می‌کشاند.


آن روستا را «ساران بهشت مکان» می‌نامند! شاید از زیبایی روستاست که آن را با بهشت سنجیده‌اند. خود روستاییان نام طولانی روستایشان را کوتاه کرده‌اند و به آن «بِشمکان» می‌گویند. بشمکان ساده‌تر است و باید به مردم آنجا حق داد که نام روستایشان را آن اندازه کوتاه کرده‌اند که گفتنش آسان باشد.
بشمکان روستایی است از توابع بخش همایجان در شهرستان سپیدان. این روستا یک ویژگی دارد؛ بدین‌گونه که رودخانه‌ی «گمبیل خشک» آن را به دو بخش کرده است. درباره‌ی این رودخانه، بیش‌تر خواهیم گفت. بشمکان از شمار روستاهای «شش پیران» است.
اگر بخواهیم نشانی سر راست‌تری برای رفتن به تنگ گمبیل بدهیم؛ آن‌گونه که بتوان آن را از روی نقشه پیدا کرد، باید از شهرستان سپیدان آغاز کنیم. سپیدان با مرکزیت شهر اردکان (که نباید آن را با اردکان یزد یکی دانست) در استان فارس جای دارد. از آنجا باید به روستای «برشنه» رفت که باز از بخش‌های همایجان است. از برشنه به روستای «کهکران» رسید که خود در زیبایی نمونه‌وار است. کهکران با درختان کهنسال، چشمه‌های پُرآب و آب و هوای سرد زمستانی، چشم‌اندازی شگفت‌آور دارد. از کهکران تا بشمکان نیز راهی نیست و 8 کیلومتر آن‌سوتر از آن، تنگ گمبیل را با سایه‌سارانش می‌توان دید. دوری این تنگه از شیراز 120 کیلومتر است و با شهر سپیدان نیز نزدیک به 17 کیلومتر فاصله دارد.
از بشمکان تا تنگ گمبیل، راهی سرشار از زیبایی و تازگی دیده می‌شود. تماشایی‌های آن راه کوتاه، بدان‌اندازه است که باید گام‌ها را سنگین‌تر و آرام‌تر برداشت تا برخوردار از دیده‌وری‌ها شد؛ از باغ‌های فراوان گرفته و درختان سر به آسمان سوده‌اش، تا علفزارهایی که با هر وزش نسیمی، موج برمی‌دارند؛ علفزارهایی که از یونجه و شبدر آکنده‌اند. شبدرها برای بالیدن به آب کمتری نیاز دارند؛ وارون یونجه‌ها که برای سر برآوردن باید سیراب شوند. این دو، شبدر و یونجه، علوفه‌های باارزشی به شمار می‌روند. بشمکان رویشگاه مناسبی برای این دو علوفه است؛ به ویژه در پیرامون تنگ گمبیل. دوری بشمکان تا تنگ گمبیل، کمتر از نیم ساعت است.
راستی، گمبیل به چه معناست؟ در هیچ‌جا به معنی این واژه اشاره نشده است. تنها می‌دانیم که در گویش لُری بختیاری به «چاق» گمبیل یا گمبل گفته می‌شود. مازندرانی‌ها همین واژه را برای چاق و فربه به کار می‌برند. اما دلیل ندارند که بخواهند تنگ گمبیل زیبا را به صفت چاقی بشناسند. به هرروی، معنای درست این واژه، روشن نیست.
از میان تنگ گمبیل، رودخانه‌ای می‌گذرد. این رودخانه را گمبیل خشک می‌نامند. این نام‌گذاری هم شگفت‌آور است. رودخانه‌ی گمبیل هرگز خشک نمی‌شود و همیشگی است. اما گاهی در فصل تابستان سرچشمه‌ی اصلی رودخانه روبه خشکی می‌رود. از این‌رو، آن را گمبیل خشک می‌نامند. خشک شدن سرچشمه، رودخانه را از تکاپو نمی‌اندازد و در راهی که می‌پیماید، از چشمه‌های فراوانی آکنده می‌شود. از این‌رو، رودخانه همواره جاری است. این رود از بشمکان می‌گذرد و تنگه را درمی‌نوردد و با گذر از گستره‌ی «کام فیروز»، در شهرستان مرودشت فارس، به سد درودزن راه می‌بَرد.
هنگام پیمایش تنگه، در جاهایی، ناگزیر باید از رودخانه گذشت. این گذر، آسان و لذت‌بخش است. از ویژگی‌های مهم تنگ گمبیل همین فراوانی آب‌های جاری است و سردی آن‌ها. پیداست که هوا نیز بدین سبب خنک است و فرح‌بخش.
درختان نیز سهم بسیاری در دلپذیری تنگ گمبیل دارند. شمار گونه‌های درختی آن‌جا اندک نیست. به ویژه درخت سنجد و بید به شمار بسیار دیده می‌شوند. از درختان تنومند گردو هم باید یاد کرد و از درخت زرشک با رنگ‌آمیزی دلخواهش و نیز درخت‌های انجیر و تمشک وحشی. گاه برای گذر از تنگه باید خم شد و از زیر انبوه درختان و شاخ و برگ‌های سر به‌هم داده‌ی آن‌ها گذشت.
دو ویژگی دیگر هست که تنگ گمبیل را تماشایی‌تر می‌کند. یکی صدای بال زدن‌های ‌ی کبوترانی است که تنگه را با پروازهای خود انباشته‌اند. کبوترها که شمارشان کم نیست، تنگه را درمی‌نوردند و پروازکنان از این‌سو به آن‌سو بال می‌کشند و دَمی آسودگی ندارند. حتا تصور تنگه‌ای پُر از کبوتر نیز خیال‌آور است، چه رسد به دیدن آن!
ویژگی دیگر تنگه، بخشی از آن است که نور خورشید به آن‌جا نمی‌تابد و میان سایه‌ای سنگین و دامن‌گستر، غرق است. این سایه‌گاه، جایی برای آسودن و نفس تازه کردن است. هر چند در سنجش با بخش‌های دیگر تنگه، سرد است و گزنده از سوز سرمایی نه‌چندان آزاردهنده!
جایی از تنگه که به آن «یاغی خانه» می‌گویند، بلندایی بیش از سه هزار متر دارد. این نیز از نام‌های شگفتِ تنگه است. چرا یاغی خانه؟ در این بخش، غار کوچکی پدیدار است. به همین‌گونه می‌توان یک نشانه‌ی تاریخی در گمبیل یافت. در بخشی از آن، صخره‌ای ستبر پهلو گشوده است. زیر آن صخره، سازه‌ای خشتی می‌توان دید که نمی‌دانیم به چه دوره و زمانی بازمی‌گردد. هر چه هست آن را بنایی تاریخی گمان بُرده‌اند.
تنگ گمبیل در آغاز پیمودن، بلندایی بیش از دو هزار متر دارد. هرچه به پایان تنگه می‌رسیم بر آن بلندی افزوده می‌شود. از این‌روست که می‌گویند تنگ گمبیل چندان برای گردشگری مناسب نیست و بیشتر دلخواه کوهنوردان است و آن‌هایی که طبیعت‌گردهایی راه‌آزموده‌اند. با این همه، بهترین زمان برای رفتن به این تنگه در بهار و تابستان است.
این را نیز نباید ناگفته گذاشت که تنگ گمبیل جایی برای گذر عشایر قشقایی است. آن‌ها در دو فصل نخست سال، از تنگه می‌گذرند و آن را از آنچه هست، زیباتر و تماشایی‌تر می‌سازند. گذر آن‌ها پاشیدن رنگ‌های شادی‌آور به تنگ گمبیل است!
تنگ گمبیل یکی از راه‌های صعود به قله‌ی «رُنج» است. رُنج از کوه‌های بلند زاگرس جنوبی است، با بلندایی 1708 متر و در 90 کیلومتری شمال باختری شیراز. درازای این کوه 7 کیلومتر است و از دو قله شکل گرفته است. یک بال، آن دو را به هم پیوند می‌دهد.
تنگ گمبیل بخشی از طبیعت زیبای استان فارس است. شاید کمتر شناخته شده است و نام آن به گوش‌ها آشنا نمی‌آید. اما دیدنی است و پذیرنده!


خبرنگار امرداد: بامداد رستگار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر