هنوز سرزمین ایران با همه ی پررویی ملاها- در زیر پای شان- به ویژه پس از ده روز اعتراض گسترده و سراسری مردم ایران می لرزد.
سران تصمیم گیر آخوندی، هنوز گیج و گنگِ حوادث اول تا دهم ژانویه 2018 هستند، و اگر بعضی از جوجه آخوندها، هرچند روز یکبار وَنگی می زنند، و اظهار وجودی علیه مردم می کنند، ولی گروه بالاتر آنها با احتیاط و دست به عصا در این زمینه واکنش نشان می دهند.
حسن روحانی این «روباه بنفش» که براستی نماد مظهر یک آخوند تمام عیار است، یعنی به محض اینکه باد از هر سوی که بیاید، مانند علف های نازک، سرش را به همان سوی خم می کند، در هر حادثه ای سخنان خود را به همان سوی متوجه و از آن پشتیبانی می کند.
بدینگونه که پیرامون سه- چهار ماه پیش که سخن از حذف «پست ریاست جمهوری» و تنها وجود رهبر و مجلس به میان آمده بود، پشت میکروفون رفت و گفت: خوشبختانه کشور ما رو به ترقی است! و همه چیز در حال پیشرفت است!! و قدرت خرید مردم افزایش یافته و در شاهراه پیشرفت پای گذارده ایم و بدینگونه فرش سرخی زیر پای خامنه ای گسترد، تا مواظب آینده جناب روحانی نیز باشد!!
ولی با جنبش ستایش انگیز مردم، باز روباه بنفش کلید به دست، یکسد و هشتاد درجه چرخید و رنگ عوض کرد و گفت: «باید دید مردم چه می گویند. این جوانها دو نسل بعد از ما هستند و درخواست هایی دارند.خوب! ما می نشینیم به حرفهای شان گوش می دهیم!!».
خوب دقت کنید. ایشان می گوید «می نشینیم به حرفهای شان گوش می دهیم»! به واقع که چه زحمتی می کشند!؟
او نگفت به حرفهای مردم عمل می کنیم. فقط گفت «گوش میدهیم!!» اگر بنا به گوش بدهید آنها با فریاد، حرفها شان را زدند- خوانندگان ارجمند، همیشه و همیشه ملاها در برابر این دشواری ها به صورت «اَلاکُلنگ» بازی کرده اند. یعنی آقای حسن روحانی چنین می گوید. و آن بت بزرگ که ده- دوازده روز بود مانند همیشه گوشش «کَر» زبانش «لال» بود به سخن می آید و همان لاطائلات و خزعبلات همیشگی را می گوید و چند بار واژه «دشمن» را بر زبان می راند، و کنار می نشیند. و هیچ نمی گوید که اینهمه هیاهو و تظاهر دریک سو شهر ایران چرا و چگونه شعله کشید و مردم چه می خواهند. آیا این تلاطم و امواج نشانه آن نیست که این رژیم هیچگونه پایه مردمی در میان ملت ایران ندارد؟!
آنگاه پس از مدتی از سخنان روحانی و خامنه ای می گذرد. اگر دیگر حادثه ای رخ ندهد، تازه رژیم دو قورت و نیمش باقی است دهها مرتبه بدتر، با مردم رفتار خواهد کرد و روحانی خاموش می ماند و در زیر عبای خامنه ای پنهان می شود.
ولی رژیم ملاها، چون شناخت علمی از ملت ایران ندارند، این بار «کور خوانده» است! و باصطلاح «این تو بمیری از آن بمیری ها» نیست، و این آتش ریشه دارد، و باز هم سر می کشد و ریش و ریشه ملاها را می سوزاند.
همین چند روز پیش اعلامیه ای از سوی بیش از سی و پنج تن از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و اجتماعی پخش و امضا شد. که من در اینجا، نکته هایی برجسته از آن را می نویسم.
در این اعلامیه آمده است:
آقای علی خامنه ای ولی مطلقه نظام جمهوری اسلامی
ما ایرانیان میهن دوست، امضا کنندگان این بیانیه، پشتیبانی کامل خود را از خواستهای هم میهنان معترض در ایران که خواهان گذار از جمهوری اسلامی و دستیابی به یک نظام دموکراتیک مبتنی بر جدایی «دین از دولت و حکومت» هستند، اعلام می داریم.
ما، حق هر ایرانی می دانیم که بتواند آزادانه نسبت به نظام کشورش و لزوم تغییر آن در چهارچوب اصل جهانی آزادی بیان و اجتماعات ابراز نظر کند. این حقی ست که، سی و نه سال، از ایرانیان سلب شده است.
و اکنون هم میهنان ما، به ویژه که بحق از ستم و فشار گسترده و انحصار طلبی کار بدستان نظام اسلامی جانشان به لب رسیده، برای اسقرار یک حکومت برخاسته از اراده مردم، فریاد خشم خود را به خیابنها آورده اند، شما چاره ای جز استعفا و درخواست بخشایش از ملت ایران را ندارید».
آقای خامنه ای.متن این اعلامیه و پیام مردم ایران، روشن تر از آن و واضح تر از این است که عقل کوتاه آخوندی شما بتواند ژرفای آن را درک کند.
در این سی و نه سال هیچ مرجعی پاسخگوی مردم ایران نبوده است و همیشه در برابر اعتراض های منطقی و مظلومانه زنان مسن و پیرمردانی که عمری را در راه خدمت به ایران به سر برده اند- و امروز گرانی بیحد درون کشور پشت شان را خم کرده است و دختران و زنانی که سخت ترین اهانت ها به آنان روا شده است- یا پاسخی به خشم ولا به آنها داده نشده و یا مأموران سرکوبگران آنها را، یا در خانه هایشان، یا در کوچه و خیابان و یا در دانشگاهها دستگیر و سلاخی کرده اند. یعنی همان شیوه ای که شما در خارج از کشور، در آغاز فرمانروایی تان، ایرانیان برون مرز را ناجوانمردانه کُشتید. فساد مالی، ارتشاء، رانت خواری، حسابهای میلیاردی شما، آقای خامنه ای و دستیارانتان مانند صادق لاریجانی، حداد عادل دکتر!! ولایتی محسن رضایی، حسن روحانی، فرماندهان دزد سپاه پاسداران و ..... و .....
اَظهرَ مِنَ اَلشمس است، زیرا پشیزی در خزانه دولت و سازمان بازنشستگی و ذخیره ملی و دیگر دستگاههای ثروت مردمی بر جای نمانده است. اکنون برای چه بر کرسی رهبری!! نشسته اید؟ آیا می خواهید استخوان های چسبیده به پوست ملت ایران را بجوید و سپس گورتان را گم کنید؟!!
در تظاهرات شکوهمند ده روزه آغاز سال نوی مسیحی، شعارها و فریادهای فراوان و در خور نگرشی سر داده و شنیده شد. ولی دو شعار بیش از همه، در دل نویسنده و نشست و درباره ی آنها از دیگر هم میهنان نیز نظر خواهی کردم.
نزدیک به نود درسدشان این دو شعار را موثرتر، در خور نگرشی تر، و اثر گذارتر از دیگر شعارها دانستند.
1- توپ، تانک، فشفشه، آخوند باید گم بشه!
2- رضاشاه، رضاشاه، روحت شاد!
شعار یکم نمودار و برآورنده شدت خشم و بیزاری مردم از این گروه بیکاره و مفت خواره ودین فروش حاکم است در ضمن می گوید: حتا با توپ و تانک و فشفه هم که شده سرانجام آخوندها باید گورشان را گم کنند و سرزمین ما، از وجود ناخجسته و پلیدشان پاک شود.
بگفته ی دیگر، شعار یکم نمودار خشم سخت و بی پایان مردم، نسبت به آخوند دزد روحانی است.
شعار دوم، نمودار حق شناسی و احساسی سپاس و ستایش از مردمی است که در دوران بسیار بسیار کوتاه زمامداری خود، از 1304 تا 1320 خورشیدی، با درایت و دقت و آگاهی و سرعت فراوان، یک کشور ویران شده و فقیر از دوران قاجاریان را بسرعت و با شتاب به بهروزی و رفاه و پیشرفت چه از دیدگاه تکنولوژی. چه از دیدگاه فرهنگی و دانش وری و چه از دیدگاه ارتش نوین به شاهزاده جهان پیشرفته رسانید.
از نظر داشن و پژوهش دانشگاه بزرگ تهران را بنیادگذارد و با برپا کردن فرهنگستان زبان پارسی، زبانی را که در نتیجه سهل انگاری قاجاریان و صفویان روبه زوال می رفت، جانی تازه داد و آن را تکان داد و... امروز جوانانی که نسل سوم پس از رضاشاه هستند. به روان این مرد، درود می فرستند و در برابر مسجد گوهرشاد مشهد، فریاد می زنند رضاشاه رضاشاه روحت شاد.
این دو شعار در تاریخ مبازرات ایرانیان ماندگار و جاودان خواهد ماند.
فردوسی امروز - دکتر ناصر انقطاع
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر